دزد دریایی «گابول وحشی»، به کشتی حامل «جوزف ناقوسساز» حمله میکند و ناقوس بزرگ را میگیرد و بیرحمانه جوزف و دخترش «ماریل» را به دریا میاندازد. ماریل به ساحل میرسد.
وقتی او را به دژ سرخ میبرند همه چیز را به یاد میآورد! او مطمئن است پدرش مرده و سوگند میخورد که انتقام او را بگیرد، ماریل با سه دوست بیباک و شجاع خود راه میافتد تا گابول را پیدا کند و به این ترتیب نبردی بزرگ آغاز میشود و... .