پیت سعی میکند با توپبازی، ساختن قلعه شنی و جمع کردن گوشماهی خوش بگذراند. وقتی که پیت حسابی گرم میشود، مادر پیشنهاد میکند که پاهایشان را در آب بگذارند. کمی بعد پیت به قسمت عمیقتر میرود. الان ترس پیت از دریا خیلی کمتر شده است. باب پیشنهادش را تکرار میکند. پیت میپذیرد و از موجسواری در دریا لذت میبرد. اشکال ندارد بترسیم، اما اگر بر ترسهایمان غلبه کنیم بیشتر خوش میگذرد.
این کتاب به دوزبان فارسی و انگلیسی نوشته شده است.