«تامی» دیگر طاقت نداشت که منتظر سفر دریایی بعدی بماند. دلش میخواست هرچه زودتر مدرسه دزدان دریایی روی کشتی صدفِ پوسیده باز شود و سر کلاسهایش بنشیند. هیولاهای دریایی و تجربه ی دزد دریایی شدن در برنامههای درسی حسابی هیجانزدهاش کرده بود. اما بعد از ماجرای گم شدن شکلات و شیرینیها از بوفه، متوجه شد این یک ماجرای ساده نیست. آیا اینبار تامی و دوستانش میتوانند دزد شیرینی و شکلات را با آن انگشتان چسبناک دستگیر کنند؟... .