0.0از 0
قصه های شیرین جهان با شخصیت های دختر
کودک و نوجوان
دسته بندی
علی اکبری
نویسنده
شاگا هیراتا
نویسنده
محمدرضا علی اکبری
مترجم
سبا بابایی
مترجم
بیژن نامجو
مترجم
رایگان
خرید
- معرفی کتاب
- مشخصات کتاب
یک روز، ناگهان بیوتی دلش به شور افتاد. انگار کسی به او می گفت که پدرت بیمار است. بیوتی ناراحت و غمگین شد و هیولا علت ناراحتی او را پرسید. بیوتی گفت: «دلم برای پدرم تنگ شده است.»
هیولا گفت: «می توانی اسب مرا برداری و به خانه ات بروی و پدرت را ببینی. بیوتی با خوشحالی به طرف خانه شان به راه افتاد.
هیولا گفت: «می توانی اسب مرا برداری و به خانه ات بروی و پدرت را ببینی. بیوتی با خوشحالی به طرف خانه شان به راه افتاد.