«لارنس» (که داستان از زبان خود اوست)، همراه با دوستش «اندی» که هردو 13 سال دارند به مسابقهای در صحرا رفتند و شب درون کلبهای استراحت کردند. صبح با صدایی وحشتناک از خواب بیدار شدند. موجودی عظیمالجثه در کنار کلبه آنها مشغول به خراب کردن خانهای در کنار آنها بود. بالاخره پلیس و نیروهای ارتش روی کار آمدند و آن را نابود کردند. این موجود بزرگ یا همان سهپایه در نقاط دیگری از زمین نیز دیده شده بود. مردم و نیروهای پلیس ابتدا آن را خیلی جدی نگرفتند، ولی با وقایعی که پس از آن رخ داد... .