دکتر «جکیل»، مردی 50 ساله است با بعضی از خصوصیات موذیانه و شیطنتآمیز، که گاهی اوقات او را در جدال میان خوب و بد قرار میدهد، و او را به سمت چالش میان شخصیتهای دوگانه خود یعنی «هنری جکیل» و «ادوارد هاید»، سوق میدهد. او بخش بزرگی از زندگیاش را در تلاش برای سرکوب کردن شیطان درونش میگذارند. جکیل در طول داستان به مردی ستمگر، شیطانی و قدرتمندتر از خودش به نام آقای هاید، تبدیل میشود. دکتر جکیل در وصیتنامهای اموالش را به شخصی به نام هاید میبخشد. وکیل «اترسون»، دوستش، تصادفی به رازی وحشتناک پی میبرد، هاید که چهره نفرتانگیزی دارد مرتکب جرمی شده و چک بیمحلی با امضای دکتر جکیل کشیده است. وکیل اترسون، مطمئن است که هاید برای تصرف اموالش دوستش را خواهد کشت... .