«آقا قاپقاپی» هر جا میرفت، چیزی گم میشد. او با دست چپش وسایل را میقاپید؛ اما بعد خجالت میکشید و با دست راست اشیای گمشده را به صاحبانش پس میداد. آقا قاپقاپی کمکم تنها شد و از این بابت خیلی ناراحت بود؛ تا اینکه یک روز تنها دوست آقا قاپقاپی به دیدن او رفت و به او یک کتاب هدیه داد و... .