کتاب سه سال زندگی اثر هانا فالادا، شامل دو داستان کوتاه از زندگی نویسنده است. داستان های وی در این کتاب اعتیاد و عواقب آن است، با توجه به این که نویسنده خود سابقه اعتیاد داشته، این داستان را با شهامت بسیاری روایت می کند.
تجربه شخصی هانا فالدا (Hans Fallada) از اعتیاد و لحظات مختلفی که پشت سرگذاشته است به خوبی در سطر سطر کتاب سه سال زندگی (A Short Treatise On The Joys) نمایان است. از لذت های اولیه تا دردها و نخوت.
شخصیت اصلی این داستان مرد کارمندی است که دائم الخمر است و در تقلاست تا دستگیرش کنند. کل این روایت همراه با کمدی تلخ و گزنده ای است که ذهن مخاطب را مدام درگیر خود می کند.
در بخشی از سه سال زندگی می خوانیم:
تمام این قضایا در همان دفعه ی کذایی در برلین اتفاق افتاد، هنگامی که در مورفین غرق بودم. اوضاع تا چند هفته بر وفق مرادم بود، مقادیر قابل توجهی از بنزین را ذخیره کرده بودم، بنزین نامی بود که بین خودمان ، به مواد داده بودیم و همین مرا از بدترین ترس یک معتاد رها می کرد: ترس تمام شدن مواد.
به تدریج که ذخیره ام کم می شد، مقدار مصرفم هم بیشتر می شد: فکر می کنم تصور می کردم که یک باره سیر مصرف خواهم کرد و مواد را نصفه نگه نخواهم داشت و بعد از آن ترک خواهم کرد.
کنگره :
PT۲۶۲۸ /الف۶۵ر۵ ۱۳۹۱