امتیاز
5 / 0.0
نصب فراکتاب
مطالعه در کتابخوان
9,200
نظر شما چیست؟
همراه با کران دسای در کتاب میراث از دست رفته، شاهد از بین رفتن میراث مردم هند بعد از رفتن انگلیسی ها می شویم. این میراث تمام دارایی با ارزش آنان بود که حدود یک قرن تحت سلطه انگلستان در آمد.

کتاب میراث از دست رفته (The inheritance of loss) دومین کتاب خانم کران دسای، نویسنده هندی است که در سال 2006 و هفت سال بعد از اولین رمان وی «همهمه در باغ سیب گوآوا» منتشر شد و جوایزی از جمله جایزه «من بوکر» را در سال 2006 نصیب خود کرد.

کلمه میراث اغلب به معنی چیزی با ارزش است که بعد از مرگ کسی به بازماندگانش می رسد و البته گاهی هم رفتگان دیون و وام های خود را برای بازماندگان خود به ارث می گذارند. میراث اجتماعی و فرهنگی کشورهای مستعمراتی، بخصوص شبه قاره هند که حدود یک قرن تحت سلطه انگلستان بود، غارت ثروت های ملی و منابع طبیعی، بی هویتی، احساس حقارت و وابستگی به غرب بوده است.

میراث مردم هند، بعد از رفتن انگلیسی ها همه چیزهایی بود که از دست داده بودند. «ببرها و پلنگ های جنگل های آن ها شکار شدند، اما موش ها که همچنان همه چیز را می جوند برای نسل های بعدی به جا مانده اند...» میراث آن ها جنگ های استقلال طلبانه در گوشه و کنار هند، برای گرفتن حق خود از سرزمین بزرگ مادری بود.

«چرا نباید زبان نپالی در مدارس آموخته شود؟»

«چون در آن صورت آن ها هم کم کم مدعی ایالتی مستقل می شوند. همه هم از یکدیگر یاد می گیرند. نپالی ها از سیک ها و مردم خارکند، بودلند، تریپورا، میزورام، مانی پور، کشمیر، پنجاب، آسام... »

«گورکاها» مردم نپالی هستند که به خاطر مهارت های جنگی و دلاوری معروفند، سلاح مخصوص آن ها چاقویی بلند و لبه پهن و کمی منحنی است به نام «کوکری»، آن ها چندین نسل است که در بخش هایی از شمال هند زندگی می کنند. در زمان استعمار در ارتش انگلستان و برای انگلستان در آسیا، اروپا، آفریقا و در جنگ های اول و دوم جهانی جنگیده اند، و پس از استقلال هند در سال 1947، عده ای از آن ها در ارتش انگلستان باقی ماندند، که امروز نیز گروهان مخصوص گورکاها در ارتش انگلستان همچنان وجود دارد و گروهی در هند ماندند و به ارتش هند پیوستند و برای هند جنگیدند.

گورکاها اکثریت مردم منطقه شمالی بنگال غربی، یعنی دارجیلینگ و کالیم پانگ و دامنه های اطراف آن جا را تشکیل می دهند، در حالی که با آن ها مثل یک اقلیت رفتار می شد، زبان آن ها در مدارس تدریس نمی شد، مشاغل دولتی به آن ها نمی دادند و آن ها در فقر و در آلونک های کاه گِلی زندگی می کردند.

جنبش ملی آزادی بخش گورکاها (GNLF) که حزب سیاسی گورکاها در شمال غربی ایالت بنگال است، در سال 1980 و به رهبری سوباشی گیسینگ شکل گرفت و طی دهه هشتاد، افراد این جنبش برای بدست آوردن ایالتی مستقل به نام گورکستان یا سرزمین گورکاها، دست به شورشی خشونت آمیز زدند. این شورش در سال های 86-1985 به اوج خود رسید و سرانجام در سال 1988 گورکاها با امضاء قطع نامه ای سلاح های خود را تحویل دادند، ادعای ایالتی مستقل را رها کردند و در عوض صاحب سفارت خودمختار گورکا در دارجیلینگ شدند...

خانم دسای، کتاب میراث از دست رفته را، که وقایع آن در سال های 86-1985 رخ می دهند، با الهام از این حوادث و با ظرافت و دقت یک نویسنده ماهر و متعهد نوشته است.

قاضی جموبای پاتل، قاضی باز نشسته دیوان عالی کشور، آشپز او و نوه اش سای، سه نسلی هستند که با هم در عمارت چوآیو، که بزرگترین خانه در کالیم پانگ است و در دامنه هیمالیا قرار دارد، زندگی می کنند. قاضی امیدوار است در این خانه بتواند در کشور خویش مثل یک بیگانه زندگی کند.

میزان سر سپردگی او به غرب از همه بیشتر است چون قدیمی ترین نسل است، تا جایی که به خاطر رنگ تیره پوستش از خودش متنفر است آشپز از ده سالگی برای قاضی کار می کند، او در ابتدا از این کار احساس حقارت می کرده زیرا پدرش فقط برای سفید پوست ها آشپزی کرده است، او تنها پسرش «بیژو» را با پس اندازی که به زحمت اندوخته به آمریکا می فرستد تا پول در بیاورد.

آشپز شیفته آمریکا و همه چیزهای مدرن است. سای از شش سالگی در صومعه ای در «درادان» نزد راهبه های انگلیسی درس خوانده و لهجه انگلیسی دارد و هندی زیاد بلد نیست، او در یازده سالگی به دلیل مرگ پدر و مادرش (دختر قاضی) نزد قاضی می آید و تا شانزده سالگی نزد «نانی» خانم مسنی از ساکنین کالیم پانگ که با خواهرش «لولا» در خانه ای به نام «مون آمی» زندگی می کند، درس می خواند و بعد چون «نانی» دیگر چیزی ندارد که به «سای» بیاموزد، قاضی برای سای یک معلم خصوصی ریاضی به نام «جیان» که نپالی و فارغ التحصیل رشته حسابداری از کالج محلی است. استخدام می کند.

انسجام طرح، و درون مایه های کتاب میراث از دست رفته، حرکت میان گذشته و حال که بیشتر در ذهن قاضی اتفاق می افتد، و پیش برد هم زمان داستان ساکنین معمولی کالیم پانگ در مرز نپال و چین، و جنبش ملی آزاد بخش گورکاها که در ابتدا کسی به آن اهمیتی نمی دهد و حتی نمی فهمد آن ها به نپالی چه می گویند، و اثرات این جنبش در زندگی تک تک اهالی شهر... و داستان سفر پسر آشپز به آمریکا و اقامت غیر قانونی او در نیویورک و تکامل فکر و شخصیت او... بسیار با تسلط تصویر شده است.

رمان با سفر آغاز می شود، با سفر قاضی که در بیست سالگی برای ادامه تحصیل به انگلستان می رود، سفری که در باز گشت از او یک غریبه کامل می سازد، بعد سفر دختر قاضی و شوهرش به روسیه است که منجر به مرگ آن ها زیر چرخ های بیگانگان می شود. «پیکسی» دختر لولا به انگلستان رفته و آن جا مانده است «مان مان» دختر خانم سن به آمریکا رفته و آن جا مانده است... . و بیژو به آخرین سفر کتاب میراث از دست رفته می رود. اما این سفر با تمام سفرهای دیگر فرق دارد. او عشق به وطن و به پدرش را یک لحظه از خود جدا نمی کند.

پرداختن دقیق به جزئیات حوادث و رفتار و گفتار و افکار شخصیت ها در کتاب قابل توجه است، گاهی حرکات چنان مو به مو توصیف می شوند که خواننده بی اختیار آن حرکات را انجام می دهد، مثلا دستش را بالا می آورد یا سرش را می چرخاند، و به راحتی می تواند حوادث را مجسم کند. لحظات طنز در داستان کتاب میراث از دست رفته، گرچه کم تر هستند ولی غوغا می کنند. مشکلی که چه در متن انگلیسی و چه در ترجمه آن به فارسی وجود دارد، بیان یک داستان صد در صد هندی به قلم نویسنده ای هندی ولی به زبان انگلسی است.

کران دسای (Kiran Desai)، در پانزده سالگی به انگلستان و بعد از یک سال به آمریکا رفته و در آن جا اقامت دارد، او در دانشگاه های «هالینز» و «کلمبیا» در رشته نویسندگی خلاق تحصیل کرده و فارغ التحصیل شده است و کاملا به زبان انگلیسی مسلط است، او در اصل رنگ های بدیع، بوهای غریب، مناظر شگفت انگیز و حتی شوخی های بومی را به انگلیسی ترجمه می کند. خود خانم دزای نیز در مصاحبه ای به این مساله اشاره کرده و آن را برای نویسندگان هندی که هنوز مایلند خود را به جامعه غربی ارائه کنند یک ضعف می داند.

از جالب ترین نکات کتاب میراث از دست رفته این است که همه مسائل با کوچک ترین و بزرگترین نمونه هایش و به تفصیل مطرح شده اند... از مورچه ها که عقرب مرده ای را تکه تکه می کنند و به لانه می برند... تا سنگ های رودخانه تیستا و درخت های دامنه که با کامیون برده می شوند... تا قاضی که هویت و غرور همسرش را ذره ذره ویران می کند... تا افراد جنبش گورکا که روغن و برنج و شکر... و امنیت و آرامش را از خانه ها می برند.

تا انگلستان که در زمان استعمار هویت و ثروت هند را ذره ذره غارت کرده... تا جهان اول قوی و مغرور که جهان سوم ضعیف را تاراج می کند و به آن تعدی می کند... و... «آدم ها که آهسته و باحوصله مثل مورچه ها، راه ها و تمدن خود را می ساختند... و باز دوباره با هم می جنگیدند، تا دوباره هر چه ساخته بودند را ویران کنند... »

همه چیز در شبکه ابریشمی تارهای عنکبوتی داستان، مثل یک ابر به دام افتاده اند و در نهایت خواننده شاید احساسی شبیه نانی داشته باشد. وقتی در می یابد زندگی ارزش و وسعت و عمق بیشتری از آن چه برای او مطرح بوده، می توانسته داشته باشد و فکر و احساس او می توانسته اند برتر و بهتر باشند.

در بخشی از کتاب میراث از دست رفته می خوانیم:

سر کرده پسرها از قاضی پرسید: تو چه جور اربابی هستی؟ هیچ خوراکی مختصری هم ندارید؟ پس یک چیز درست کنید. فکر می کنید. با معده های خالی می توانیم به راهمان ادامه بدهیم؟»

آشپز که شیون کنان التماس می کرد او را نکشند «پاکوراس ها» 22 را سرخ کرد. مخلوط آرد، شیر، و تخم مرغ که سبزیجات را درون آن فرو می کرد، وقتی در روغن داغ می افتاد صدای خشنی می داد که با شرایط موجود جور بود.

قاضی در کشویی که پر از پرده های زرد شده و ملحفه و دستمال گردگیری بود، با دست و به سختی به دنبال رومیزی می گشت. سای که دست هایش می لرزیدند، چای را در ظرفی شست و از صافی رد کرد، گرچه، اصلا بلد نبود به این روش هندی چای درست کند. او فقط بلد بود به روش انگلیسی چای درست کند.

پسرها کم کم با دقت و توجه بیشتر خانه را برانداز کردند و حس کردند که خانه بسیار بی روح و سرد و متروک است. چند تکه مبل فکسنی روکش شده، با نوشته های حکاکی شده که موریانه آن ها را خورده بود، همراه چند صندلی فلزی تاشوی ارزان قیمت در گوشه ای در سایه قرار داشتند، و گرچه سقف خانه به بلندی یک اثر تاریخی ملی بود و اتاق ها به سبک خانه های قدیمی ثروتمندان، بزرگ و جادار بودند و پنجره های بزرگ برای دیدن مناظر زمستانی داشتند، بینی پسرها از بوی گند موش مرده که از سوراخ کوچکی می آمد آزرده شد و جنبید.

آن ها به سختی و با دقت به گواهینامه ای که از دانشگاه «کمبریج» صادر شده بود، و کاملا پر از لکه های قهوه ای و کثیف بود، و روی دیواری که به خاطر رطوبت مثل بادبان کشتی برآمده و تبله کرده بود، آویزان شده بود نگاه می کردند.
سال نشر :
1391
صفحات کتاب :
438
کنگره :
PS3559/س2‏‫‬‭م9 1391
دیویی :
‏‫‭813/54
کتابشناسی ملی :
1256959
شابک :
978-964-374-112-9

کتاب های مشابه میراث از دست رفته