کتاب اعترافات یک گناه کار اثر سنت آگوستین، یکی از مهم ترین رسالات در باب گناه، بصیرت دینی و رستگاری است که با نثر پرشور خود به بیان قدرت ایمان برای تغییر زندگی ما می پردازد.
اعترافات یک گناه کار (Confessions Of A Sinner) در واقع زندگینامه فلسفی- اعتقادی سنت آگوستین است. گفته می شود این کتاب نخستین خود زندگی نامه ای است که در غرب نگاشته شده است.
مارکوس اورلیوس اوگوستینوس (Sant Augustinus) معروف به اوگوستین قدیس از تأثیرگذارترین فیلسوفان و اندیشمندان مسیحیت در دوران باستان و اوایل قرون وسطی محسوب می گردد. او از شکل دهندگان سنت مسیحی غربی (کاتولیک و پروتستان) به حساب می آید.
وی تا پایان عمر خود نیز تحت اندیشه های نو افلاطونی و مانوی بوده است و این امر در بسیاری از نظریات و آثار وی به روشنی نمایان است. آگوستین در آثار خود که راجع به تثلیث، چگونگی خلقت، حقیقت، نفس، مسئله گناه و ثواب، جبر و اختیار، نجات انسان به فضل الهی و... است، می کوشد تا حکمت افلاطونی را با اصول آیین نصاری تطبیق دهد و از این دو معجونی که مورد قبول آبای مسیحی باشد به وجود آورد.
در تمام طول تاریخ بعضی از کتاب ها جهان را تغییر دادند و شیوه نگاه ما به خودمان و دیگران را دگرگون کردند. آن ها به مباحث، اختلافات عقاید، جنگ ها و انقلاب ها الهام بخشیده اند. آن ها زندگی های بسیاری را ساخته اند و یا تباه کرده اند. حالا نشر روزگار نو برای شما کارهای متفکران بزرگ، پیشگامان، اصلاح طلبان و طالع بینان را فراهم آورده است. ایده هایی که مدنیت را تکان داد و به ما کمک کرد تا آن چه که اکنون هستیم باشیم. (ایده های بزرگ)
در بخشی از کتاب اعترافات یک گناه کار می خوانید:
جز دوست داشتن و دوست داشته شدن، چه چیزی می تواند عامل خشنودی و موجب سعادت من گردد؟ اما من خویش را در روابط روحانی محدود نمی کردم. من بر مسیر مستقیم دوستی منزل نمی گزیدم. آن چه که از هوای نفس آلوده ی من متصاعد شده بود. از جوشش درون بلوغم بود. آن هواهای نفسانی قلب مرا در خود می فشردند و دل تنگم می ساختند. آن چنان که قلبم دیگر میان حلاوت روشن عاطفه و ظلام شهوات، قادر به تمییز نبود. در پس هاله ی ابهام، یکی پس از دیگری سر بر می آورد و جوانی ناتوان من که از لبه ی پرتگاه هوا و هوس عبور می کرد، در گرداب شهوترانی فرو می رفت.
خشم تو مرا در برگرفته بود و من از آن بی خبر بودم. صدای گسستن زنجیرهای فناپذیری ام گوش مرا کر کرده و این چه کیفر منصفانه ای برای روح متکبر من بود. از تو دورتر می شدم و تو اجازه می دادی. قلب جوشان من در عیش و عشرت برمی آشفت و فرو می پاشید و تباه می گردید و تو خاموش بودی. آه، ای شادمانی دیرهنگام من، تو خاموش می ماندی و من پیوسته از تو دور می شدم و بیش از پیش بذرهای بی ثمر را که باعث رنجم شده بود، با حقارت مضاعف و خستگی جان کاه، می پراکندم.
کنگره :
BR65/آ8الف65 1395
شابک :
978-600-7339-41-1