«وسوسه های نوشه» مجموعه ۷ داستان کوتاه به قلم کیانوش گلزار راغب است.
«عطر روغن حیوانی در کوچه ها پیچیده بود. جشن«سردستانه» با برداشت گندم و شکرگزاری به درگاه خداوند متعال هر سال برگزار می شد. با گردآوری محصول و پایان درو، لذت یک سال کار و تلاش با عطر رشته پلو در هم می آمیخت و انگیزه مضاعفی می بخشید بیشتر کار کنند و زودتر جشن سردستانه را بر پا دارند. کشاورزانی که محصول شان زیاد بود دروشان عقب می افتاد و فامیل ها کمک شان می کردن قبل از پائیز محصول شان را بچینند. خانواده های پرجمعیت دروشان را زودتر تمام می کردن و به یاری دیگران می رفتند.
داش کرَم می خواست به کمک خانواده عمو رحیم برود و نامزدش را زودتر ببیند. باید کمک شان می کرد محصول را زود برداشت کنند و مقدمات عروسی فراهم شود.
نوشه را هم با خود برد تا کمک بیشتری کرده باشند. تا ظهر یک هکتار گندم چیدن و جمع آوری کردند. افراد دیگری هم به کمک شان آمده بودند تا درو تمام شود و شب سردستانه بخورند. نوشه کم رو بود و خجالتی، دلش نمی خواست داخل جمع باشد و ظهر به خانه عمو رحیم برود. سر ظهر راهی خانه خودشان شد. ناهارش را خورد و دوباره به طرف صحرا راه افتاد.»
کنگره :
PIR۸۳۵۹ /ل۴۴ن۹ ۱۳۹۳
شابک :
978-964-374-511-0