0.0از 0

قصه های حسنی 04 قصه ما به سر رسید حسنی به خونه اش نرسید و 9 قصه دیگر

رایگان
خرید
    • معرفی کتاب
    • مشخصات کتاب
    خانم گنجشکه دوباره گفت: «یک بار دیگر قارقارک جان! یک بار دیگر .سعی کن! » قارقارک منقارش را بیشتر باز کرد، اما باز هم از آن صدایی بیرون نیامد.خانم کلاغه بالهایش را به سرش زد و شروع کرد به گریه کردن.خانم گنجشکه این وضع راکه دید، دو بال داشت، دوبال دیگر هم قرض کرد و پرید. رفت تا کلاغ زاغی، دکتر کلاغها راخبرکند.مدت زیادی نگذشت کـه خـانـم گنجشکه بادکتر زاغی دبرگشت.دکتر از قارقارک خواست که منقارش را باز کند. بعد توی گلویش را نگاه کرد و او را معاینه کرد. آن وقت رو به خانم کلاغه کرد و گفت: «چیزی نیست.