امتیاز
5 / 0.0
نصب فراکتاب
مطالعه در کتابخوان
3,400
نظر شما چیست؟
کتاب خواب خون، رمانی تاریخی، برنده جایزه ادبی شهید حبیب غنی پور است. محمد عزیزی برای نوشتن این کتاب از واقعیت های تلخ و شیرین دوران دفاع مقدس و گوشه ای از زندگی شهید محمدحسین فهمیده الهام گرفته است.

محمد عزیزی کتاب خواب خون را در پاسخ یک نیاز درونی دیرینه نوشته و چون آن را یک رمان تاریخی می داند، در نوشتن حوادث آن از وقایع تاریخی معاصر استفاده کرده است. همچنین این اثر بهترین زندگی نامه داستانی نوجوانان در سال 1390 شناخته شده است.

نویسنده، خاطرات و داستان زندگی محمدحسین فهمیده را طی گفتگو با خانواده شهید (پدر، مادر و برادران) و دوستانش، دیدن نوارهای ویدئویی مربوط به خاطرات خانواده، دوستان و معلمین شهید درباره ایشان و براساس خاطرات همرزمان در خرمشهر به رشته تحریر در آورده است.

کتاب خواب خون با هدفی ارزشمند به رشته تحریر درآمده، که آن هدف به تصویر کشاندن فضا و حال و هوای دوران دفاع مقدس و ترویج فرهنگ ایثار و شهادت و مقاومت و انتقال ارزش های جبهه و جنگ برای نوجوانان است.

در بخشی از کتاب خواب خون می خوانیم:

حسین در حال سجده آنقدر دعا خواند و خواند که کم کم سرمای صبحگاهی را فراموش کرد. دوباره چشم هایش گرم شد و خوابش برد...

خوابش که برد، دید انگار دوباره کودک شده است. دوباره مثل روزهای کودکی روی شانه های پدرش نشسته و همراه با او دارد دور حرم حضرت معصومه (ع)، دور حرم حضرت امام رضا (ع) طواف می کند...

بعد دید ناگهان همه جا شلوغ شد. شلوغِ شلوغ مردم از همه سو ریختند کنار دست پدرش و او را سوار شانه های خود کردند. حسین حالا سوار بر شانه های مردم داشت پرواز می کرد. شاد و سبکبال... . آن سوی تر مادرش را دید. مادر داشت حسین را صدا می زد:
- حسین حسین حسین ... .

حسین تبدیل شد به یک کبوتر سفید و از آن بالا، از روی شانه های مردم به سوی مادرش پرواز کرد. آمد رو به روی مادرش، روی دیوار یک باغ بزرگ و سر سبز، باغ پر از گل و گیاه و میوه های رنگارنگ نشست و به مادرش لبخند زد. مادر هم به او لبخند زد و گفت:
- چرا اونجا نشستی حسین جان بیا ... . بیا این جا پیش من بیا روی شانه های من بنشین پسرم
- می ترسم خسته ات کنم مادر
- چه حرف ها می زنی پسر تو قوت شانه های منی تو میوه ی دل و جان منی. تو روح و روان منی حسین جان

و حسین از لبه ی باغ پرکشید و روی شانه ی راست مادر نشست. روی شانه ی مادر که نشست، مادر احساس کرد تمام غم های عالم را فراموش کرده است. و دید که شاد و سرحال دست در دست حسین - که حالا لباس سفید سفید تن داشت - کنار دسته سینه زنی راه می رفت. نوحه خوان با بلندگو می خواند:
- «این حسین کیست که عالم همه دیوانه ی اوست.
این چه شمعی است که جان ها همه پروانه ی اوست.»
و حسین هم همراه بقیه زنجیر می زد و می خواند: این حسین کیست ...
صفحات کتاب :
189
کنگره :
‏‫PIR8151‭‬‭ /ز96‏‫‬‭ خ86 1390
دیویی :
‏‫‬‭8‮فا‬3/62
کتابشناسی ملی :
2603560
شابک :
‭978-964-374-375-8
سال نشر :
1390

کتاب های مشابه خواب خون