امتیاز
5 / 5.0
نصب فراکتاب
مطالعه در کتابخوان
رایگان
نظر شما چیست؟
شوهرم با اشتهای تمام غذا می خورد اما من گمان نمی کنم واقعا گرسنه باشد . آرنجهایش را روی میز گذاشته و می جود و به چیزی آنطرف اتاق خیره می شود. به من نگاه می کند وبعد آنطرف را نگاه می کند . با دستمال دهانش را تمیز می کند . شانه بالا می اندازد و باز می خورد . می گوید : براچی به من زل زدی؟ می گوید: جریان چیه و چنگال را روی میز می گذارد. می گویم : زل زده بودم ! وسرم را تکان می دهم . تلفن زنگ میزند می گوید: گوشی رو بر ندار . می گویم: شاید مادرت باشه ؟ می گوید: بردار ببین. گوشی را برمی دارم و گوش می دهم شوهرم دست از خوردن می کشد وقتی گوشی را می گذارم می گوید : نگفتم باز مشغول خوردن می شود . ..

کتاب های مشابه این همه آب و اینقدر نزدیکی به خانه