درخت آرزو داستان نوجوانان به قلم کاترین اپلگیت و ترجمه گیتی اشرفیان است که توسط انتشارات آلاچیق منتشر شده است. کتاب داستانی کوتاه در مورد یک درخت بلوط است.
با درختان جور دیگر باش
درخت بلوط سخنگو
رو به پیشینیان کرد و گفت
تمام درختان با من همصحبتاند
و بسیار حقایق به من گفتهاند
درختان دارند آداب همصحبتی
نمیگویند سخن با هرکسی
کسی که ندارد گوش شنیدن
کسی که همیشه بگوید، بگوید
محال است که او بشنود
کلامی از زبان درختی.
حرف زدن با درختها سخت است. ما خیلی اهل گپ زدن نیستیم. نه اینکه نمیتوانیم کارهای شگفتانگیز کنیم؛ منظورم کارهایی است که احتمالاً هرگز انجامشان نمیدهید؛ مثل پرورش جوجه جغدهای پَرکُرکی، سرپانگهداشتن خانههای درختی یا فتوسنتز.
اما حرف زدن با مردم؟ نه زیاد.
حالا بیایید و درختی پیدا کنید که برایتان لطیفۀ خوبی بگوید.
درختها با بعضی از مردم حرف میزنند؛ با آنهایی که میدانیم قابل اعتمادند. ما با سنجابهای پردل و جرئت حرف میزنیم. با کرمهای پرکار، با پروانههای باشکوه و با شاپرکهای خجالتی هم حرف میزنیم.
پرندهها؟ پرندهها دلفریباند. قورباغهها؟ بدخلق، اما خوشقلباند. مارها؟ مارها خیلی پرحرفاند. درختها؟ تا حالا نشده درختی ببینم که از او خوشم نیاید. خیلی خب. باشد. آن پایین، سر پیچ، یک درخت چنار است؛ همان درختِ سریال یاکیتی یاک.
خب، اصلاً ما با مردم حرف میزنیم؟ باید بگویم بله. با کدامشان؟ آنهایی که از بقیه آدمترند؟ سؤال خوبی است. در هر صورت، درختها رابطۀ نسبتاً پیچیدهای با مردم دارند. شما آدمها، یک دقیقه ما را بغل میکنید، یه دقیقه بعد ما را تبدیل میکنید به میز یا چوب معاینۀ حلق. احتمالاً از این هم بیخبرید که چرا از این حقیقت که درختها حرف میزنند، هنگام تدریس درس «مادر طبیعت دوست ماست» در کلاس علوم، حرفی زده نمیشود. معلمهایتان را از این بابت سرزنش نکنید. شاید آنها نمیدانند درختها میتوانند حرف بزنند. بیشتر مردم این را نمیدانند. بااینحال، اگر در یک روز بهخصوص و خوشیمن دیدید کنار درختی که ظاهر فوقالعاده مهربانی دارد ایستادهاید، ضرری ندارد که به صدای درخت گوش بدهید.
نظر دیگران //= $contentName ?>
بهترین...