کتاب ماکاموشی 08 پیتزای داغ برای کنت اشراف زاده

امتیاز
5 / 0.0
خبرم کن
کتاب چاپی ناموجود است
56,000
نظر شما چیست؟
موش گنده ای آمد دَمِ در و پرسید: «شام میل دارین آقا؟» دهانش یک بویی می داد انگار تک تک آن غذاها را همین الان خورده.

از بوی گند دهانش نفسم بند آمد: «نه ممنونم! ولی می شه لطفا راه قلعه ی کنت فان موشف رو بهمون نشون بدین؟»

موشه توی یک چشم به هم زدن یک بطری گنده از جیبش بیرون کشید و یک قلپ از مایع داخلش نوشید. با توجه به بویش احتمالا آب سیر بود. جیر کشید: «از اینجا گم شین!» و در را محکم روی پوزه هایمان بست.

جریان جوندگانِ آنجا و سیرهایشان چه بود؟ حالا که فکرش را می کردم هر موشی سرِ راهمان دیده بودیم، گردن بند سیر انداخته بود. بعضی هایشان دست بند سیر داشتند و روی همه ی درها یک حلقه سیر آویزان شده بود. با خودم گفتم: «نه! همه ی این چیزها اتفاقی نیست.» راستش فقط یک دلیل داشت که جوندگان آنجا آن قدر سیر از خودشان آویزان کرده بودند. تمام تن و بدنم لرزید. شنیده اید بعضی ها می گویند سیر برای دور نگه داشتن خون آشام ها بهترین چیز است؟…
صفحات کتاب :
136
شابک :
9786008869276

کتاب های مشابه ماکاموشی 08 پیتزای داغ برای کنت اشراف زاده