کتاب مردی با پالتوی قهوه ای رنگ و هشت داستان دیگر (نه داستان از هشت نویسنده)، مجموعه داستان های کوتاه جذاب و خواندنی خارجی از نویسندگان مختلفی همچون: هکتور هیو مونرو، دوروتی پارکر، چارلز دیکنز و چندی دیگر است.
در بخشی از کتاب مردی با پالتوی قهوه ای رنگ و هشت داستان دیگر می خوانیم:
همسرم دختری است که از شهر دیگری در ایالت اوهایو به این شهر آمده. ما یک خدمتکار داریم، ولی همسرم اغلب خانه را جاروب می کند و گاهی اوقات تخت خوابی را که هر دو توی آن می خوابیم مرتب می کند. من و همسرم شب ها با هم می نشیسنم ولی من او را نمی فهمم. نمی توانم از خودم بیرون بیایم. یک پالتو قهوه ای رنگ می پوشم و نمی توانم از پالتو ام بیرون بیایم. نمی توانم از خودم بیرون بیایم. همسرم بسیار آرام است و آهسته حرف می زند، اما او، نمی تواند از خودش بیرون بیاید.
همسرم از خانه بیرون رفته است. او نمی داند که من اندک تفکری نسبت به زندگی او سراغ دارم. می دانم که او موقعی که بچه بود به چه چیز فکر می کرد و میان رهگذارهای یکی از شهرهای اوهایو قدم می زد. من صداهای ذهن او را شنیده ام. شنیده ام آن صدای اندک را. صدای فریاد حاکی از ترس او را شنیدم، وقتی که برای اولین بار با شور و حرارتی مواجه شد و به آغوش من خزید.
من باز صدای هراسیده ی او را شنیدم، وقتی که لب هایش چیزهایی در مورد جرأت و شجاعت به من می گفت، همچنانکه بعد از ازدواج و نقل مکانمان به این خانه، برای نخستین شب با هم نشسته بودیم.
عجیب می بود اگر می توانستم در حالی که چهره ی خودم در میان آن تصویری که پنجره و آن خانه ی زرد رنگ ساخته اند شناور بود اینجا بنشینم، همانطور که الان نشسته ام. عجیب می بود و زیبا، اگر می توانستم همسرم را ببینم و به حضورش برسم.
کنگره :
PS۶۵۹/ر۶م۴ ۱۳۹۶
شابک :
978-964-374-557-8