کتاب دختری که رهایش کردی نوشته ی جوجو مویز و ترجمه شیدا رضایی و نامزد بهترین رمان سال، توسط انتشارات جامی منتشر شده است.
کتاب دختری که رهایش کردی نوشتۀ جوجو مویز، درباره یک نقاشی مربوط به دوران جنگ جهانی اول است. این اثر دو زندگی، دو انسان، دو کشور و دو سرنوشت را به هم ربط داده است.
این کتاب یکی از بهترین آثار جوجو موویز بوده که به اعتقاد برخی منتقدان از سایر کتابهای او زیباتر و غنیتر است. مویز در این رمان با بهره گیری از خاطرات و حوادث دوران جنگ جهانی دوم حال و هوای خاصی به خواننده داده و فضاسازی بسیار زیبایی را صورت می دهد. همچنین به گونهای زیبا و نوآورانه داستان خود را به صورت موازی در دو زمان متفاوت با بازه ی زمانی صد ساله روایت می کند.
جسارت و شجاعت و جنگیدن برای ارزش های خود، صفاتی هستند که در رمان دختری که رهایش کردی خوب و پسندیده تلقی می شوند و جوجو مویز (Jojo Moyes) نشان می دهد که چگونه قهرمانان داستان با اتکا به این صفات به اهداف خودشان دست می یابند و چگونه در حالی که امیدشان را از دست دادند از جنگیدن دست بر نداشته و همچنان تلاش می کنند.
داستان درباره دو زن با برخی ویژگی های مشابه است که یکی از آن ها به نام سوفی در زمان اشغال فرانسه است. در سال 1916، یعنی اواسط جنگ جهانی اول، در شهر کوچکی از شهر های فرانسه، به نام پرون (Peronne)، که توسط سربازان منفعت طلب آلمانی اشغال شده است. سرباز هایی که هر چیز با ارزشی از شهر که البته شامل غذاها نیز می شد، را به تصاحب خود درآوردند و با وجود اینکه مردم شهر گرسنگی می کشیدند، آلمان ها بیشتر و بیشتر می خواستند.
سوفی مجبور است در غیاب شوهرش با چنگ و دندان از خانواده اش در برابر نازی ها محافظت کند و داستان دیگر زنی که لیو نام دارد و در لندن زندگی می کند. شوهر لیو قبل از فوت به وی یک تابلوی نقاشی هدیه می دهد که نمایی از یک زن و مربوط به یک قرن قبل بوده که در جریان جنگ جهانی دوم از فرانسه به انگلستان انتقال داده شده است.
آنچه که در کتاب صوتی دختری که رهایش کردی می شنوید:
لیو دست از کار کشید، می دانست که بیش از حد شلوغش کرده است، فقط می خواست مو را نبیند. به او گفت: «میرم یک فنجون چای برای فرن ببرم.»
در طول مسیری که برای فرن چای می برد، داشت حرص می خورد.
وقتی برگشت، آشپزخانه کاملاً تمیز و مرتب شده بود. مو بی سر و صدا در آشپزخانه حرکت می کرد. وقتی لیو داخل آشپزخانه شد، به او گفت: «اگر در تمیزکاری یکم تنبلم! به خاطر تمیزکاری های سر کاره، برای آدمای مسن، مهمونای رستوران... در طول روز این قدر این کارها رو سر کار انجام میدم که تو خونه یه جورایی ازش سرپیچی می کنم.»
لیو سعی کرد از حرف های مو عصبانی نشود. بعد متوجه بوی جدیدی به جز بوی دود شد. چراغ فر روشن بود.
خم شد تا داخلش را نگاه کند ظرف ته گودش را در آن دید که روی سطح آن چیزی پنیری قل می زد.
«شام درست کردم. یکم پاستا. هرچی که از مغازه محل تونستم بخرم را ریختم توش، ۱۰ دقیقه دیگه آماده میشه. می خواستم بعداً شام بخورم ولی وقتی اونجوری دیدمت...»
لیو به خاطر نیاورد که آخرین بار، کی فر رو روشن کرده است.
مو دستش را برای برداشتن دستکش فر دراز کرد و گفت: «اوه، یه چیزی، یه نفر از طرف شورا زنگ زد.»
«چی؟»
«آره، یه چیزی درباره مالیات شورا گفت.»
تمام تن لیو خیس عرق شد.
«من جوری وانمود کردم که انگار خود تو هستم. بعد اونم به من گفت چقدر بدهکاری. خیلی هم زیاد.» مو این را گفت و تکه کاغذی که عددی رویش نوشته شده بود را به دستش داد.
به محض اینکه لیو برای اعتراض دهان باز کرد. مو گفت: «خب، باید مطمئن میشدم با تو کار داره. فکر کردم شاید اشتباه گرفته باشه.»
با اینکه لیو حدود مبلغ را از قبل می دانست، ولی باز هم دیدن آن اعداد روی برگه برایش شوکه کننده بود. نگاه مو را روی خودش حس کرد و از روی سکوت طولانی اش، فهمید که مو حقیقت را حدس زده است.
کتاب صوتی دختری که رهایش کردی را می توانید از طریق اپلیکیشن فراکتاب دانلود کرده و سپس به آن در کتابخوان فراکتاب گوش فرادهید. یا اینکه بدون دانلود به صورت آنلاین آن را بشنوید.
لیو گیج شده بود. مدت های طولانی، سوفی را از نجات یافتگان دانسته بود، حالت پیروزمندانه صورتش، علاقه شوهرش به او روی صورتش نقش بسته بود. تلاش کرد تصویر سوفی خودش را کنار تصویر این زن مطرود بگذارد که هیچ کس دوستش نداشت.
جهانی درد در نفس خسته و طولانی پیرمرد بود. لیو ناگهان از اینکه او را مجبور کرده دوباره این صحنه را ببیند احساس گناه کرد. گفت: «متأسفم.» و نمی دانست دیگر چه باید بگوید. حالا فهمیده بود که از اینجا چیزی دستگیرشان نخواهد شد. تعجبی نداشت که چرا پل مک کافرتی زحمت اینجا آمدن را به خودش نداده بود.
سکوت طولانی شد. مو پنهانی یک ماکارون خورد. وقتی لیو نگاهش را بالا آورد، فیلیپ بست به او زل زده بود. «از اینکه ما رو دیدید ممنونم، موسیو.» دستی به بازوی او زد. «برام سخته زنی رو که توصیف کردید به زنی که می بینم ارتباط بدم. من ... پرتره اش رو دارم. همیشه عاشقش بودم.»
نسخه الکترونیکی کتاب دختری که رهایش کردی را می توانید از طریق نرم افزار فراکتاب دانلود کرده و پس از دانلود آن را در کتابخوان فراکتاب مطالعه کنید.
مشخصات کتاب دختری که رهایش کردی در جدول زیر آورده شده است:
مشخصات | |
ناشر: | جامی |
نویسنده: | جوجو مویز |
مترجم: | شیدا رضایی |
تعداد صفحه: | 464 |
موضوع: | رمان خارجی، داستان خارجی، رمان عاشقانه |
قالب: | الکترونیک، صوتی |
نظر دیگران //= $contentName ?>
واقعا کتاب بینظیری هست...عالیییی...
خوب بود...
عالی...