روزی روزگاری کشاورزی سگی به اسم هاپو داشت.
هاپو خیلی به صاحبش وفادار بود و هیچ دزدی نمی تونست وارد مزرعه کشاورز بشه.
اما مدتی بود که هاپو پیر شده بود و دندان هاش رو از دست داده بود.
کشاورز سگ رو از مزرعه بیرون کرد و هاپو با ناراحتی به راه افتاد که میون راه به یک گرگ رسید …