روزی روزگاری اسبی زندگی می کرد که صاحبش مرد خوبی بود و همیشه با اون رفتار خوبی داشت.
اما یک روز صاحب اسب به اون گفت: تو دیگه مثل قبل قدرت نداری و باید از اینجا بری.
اسب با ناراحتی سرش رو پایین انداخت از مزرعه رفت. میون راه به یک روباه رسید و از اون کمک خواست…