نامزد نهایی جایزه تونی سال 1968
والتر [با خوشحالی که از بین رفته باشد.] اوه، من سه تا خونۀ سالمندان داشتم. میدونی، پیرا پول سازن. بچّه های ناامید و بیچاره سعی میکنن والدینشونو بیرون بندازن--- هیچ چی مثِ این کار نیست. دیگه از این کار دست کشیدم. الآن نصف وقتمو تو بیمارستا نهای شهر می گذرونم. و بهت بگم که الآن زنده ام. برای اولین بار. طبابت می کنم و فقط همین.
[سعی میکند لبخندی صمیمی بزند.] نه اینکه دیگه هر چند وقت یه بار پولدار ارو نمی دوشم ولی اونقدری که زندگیم بچرخه، حقیقتاً.
[گویی گفتن این حرف ها مأموریتش بوده باشد و منتظر اظهار نظر ویکتور می ماند.]
کنگره :
PS3537 /ی8ت2 1395