اتاقی محقر، دل گیر و مأیوس، با دری به اتاقی دیگر و پنجره ای کم رمق. تابلوی شماره ی یک بر یکی از دیوارهای اتاق خودنمایی می کند.
کاووسی، دخترخوانده اش (فرزانه) و همسرش (سمیرا) حضور دارند.
زنگ تلفن مثل زوزه ی سگ زخمی به صدا درمی آید، به همه شوکی عمیق توأم با ترس وارد می شود.
سکوت. زوزه ی سگ زخمی.
سکوت. زوزه ی سگ زخمی.
آقای کاووسی سراسیمه به سمت تلفن می رود ...
کنگره :
PIR7943/ح382آ181388