کتاب تفحص، اثر حمید داودآبادی؛ سفرهای حمید داودآبادی «نویسنده» و گزارشهای وی از تفحص، کشف و تشییع شهدا ار فکه تا تهران است و همچنین خاطراتی از عملیات تفحص با عناونی چون؛ شهدای خاص، اجساد عراقی و غیره را به رشته تحریر درآورده است.
شهدای خاص
شهدا خاص و غیرخاص ندارند. این جا که شهر نیست، ولی بعضی از شهدا داستانهای جالبی دارند. مثلا شهید "خسرو انور" را پس از ده سال درست همان حالتی که گوشهی سنگر نشسته و سرش رفته بود، پیدا کردیم. قاسم دهقان او را نشان داد. همان طور به حالت نشسته بدنش اسکلت شده و لباس فرم سپاه تنش مانده بود.
یا این که شهید "داوود بصائری" و آن بسیجی دیگر - که اسمش را نمیدانم - همان طور کنار همدیگر شانه به شانهی هم، پس از ده سال اسکلتشان را پیدا کردند، آرام کنار هم خفته بودند. یا مثلا از خانوادهی "سجادیان" که پنج شهید تقدیم انقلاب اسلامی کردهاند، (پدر و چهار فرزند) دو شهیدشان را بچهها در فکه نزدیک همدیگر پیدا کردند. بعضی اوقات هم میشود شهدا شوخیشان میگیرد و خودشان را نشان نمیدهند. خلاصه با آنها سرگرم میشویم دیگر. با ما "قایم باشک" بازی میکنند. ولی ما خسته نمیشویم. ماهم با آنها بازی می نیم تا دلشان به حالمان بسوزد و خودشان را نشان بدهند.
اجساد عراقی
والله بچههای ما، آنگونه که نیروهای دشمن با شهدا برخورد میکردند، با اجساد متجاوزین عراقی رفتار نمیکردند. توی بدترین شرایط عملیات، یک سری چاله مثل قبر میکندند، جنازههای آنها را داخلش میگذاشتند و یا همان جا پای خاکریز دفن میکردند. عادی و معمولی. کسی که از جنازههای عراقی نمیترسید.
نظر دیگران //= $contentName ?>
عالی......