امتیاز
5 / 0.0
نصب فراکتاب
مطالعه در کتابخوان
70,000
نظر شما چیست؟
آن شب توانسته بودم از محل کارم زودتر از همیشه خارج شوم. گفتم تا بِی اوغلو همین طوری برای خودم بروم. به ریه هایم حق تنفس بدهم که ساعت ها است با هوای کثیف پُر شده. به خلیج و تنگه سلام کردم و از پل رد شدم.

کشتی های مسافربریِ جایی که زمانی در آن زندگی می کردم، در حال همان تکاپو و تلاش همیشگی بودند. همین حالا سوت کشتی ای که ساعت شش به سمت کادیکوی می رود، به صدا درآمد. این هم شش ونیمِ ساحلِ آناتولی ... این عددها که زمانی حتا ثانیه هایش هم برایم مهم بودند، حالا چقدر بی اهمیت شده اند!

زنگ، هرقدر می خواهد، هر چقدر می تواند، بزند؛ مأمور تا هرجا که می تواند، تهدید کند که درِ آهنی را خواهد بست؛ من دیگر مسافر آن کشتی ها نیستم ...
صفحات کتاب :
86
کنگره :
‏‫‬‮‭PL240‏‫‬‮‭/م4ع8 1392
دیویی :
‭894/3533
کتابشناسی ملی :
2477094
شابک :
‭‭9789642437337‬
سال نشر :
1392

کتاب های مشابه عکاس خانه ی آدم های خوشبخت