امتیاز
5 / 0.0
نصب فراکتاب
مطالعه در کتابخوان
140,000
نظر شما چیست؟
آن وقت ها شانزده ساله بودم، سالِ اولِ دبیرستان. پسری دراز و دیلاق. موهایم مثل جوجه تیغی سیخ می ایستاد؛ نه می شد به کنار شانه شان کرد و نه به عقب. دیوانه ام می کردند.

پدرم می گفت: «لج بازی، لج باز... موهای آدم لج باز نمی خوابد. معلوم است به پدربزرگت رفته ا ی. کاش شبیهِ مادرت بودی.»
کاش...

موهای طلاییِ مادرم مثل ابریشمْ نرم بود. بیشتر از هر چیز، دلم برای آن چشم های آبی اش تنگ می شود.

همیشه می گفت: «پسر من درسش را ادامه می دهد و کارمند عالی رتبه ای می شود» و بعد با گوشه ی چشم نگاهی به پدرم می انداخت.
دیویی :
‏‫‬‭894/3533
کتابشناسی ملی :
3494737
شابک :
‏‫‬‮‭9786003261341
سال نشر :
1393
صفحات کتاب :
144
کنگره :
‏‫PL248‭‬ ‭/ک9‏‫‭د2 1393

کتاب های مشابه داستان طولانی