باز هم تابستان آمد و خبر آمدن عمه آزی و آن شوهر قد بلند و سه پسر بورش. مامان می گفت پسر های عمه آزی مثل سوسک تازه به دنیا آمده هستند.
حالا اینکه مامان، سوسک تازه به دنیا آمده را از کجا دیده یک طرف اینکه چرا سارا از این حرف مامان ناراحت می شد و هی باد به دماغش می کرد طرف دیگر.
معلوم بود که سارا از پسرهای عمه آزی مخصوصاً نریمان خوشش می آید. چند بار دیده بودم که یواشکی به اینستاگرامش سر می زند عکس های بی مزه و لوسش را که با دوستانش در دبیرستان و باشگاه می انداختند لایک می کرد.
یک بار هم به مامان گفتم نریمان چه عکس های زشتی به اسم عکس های بدن سازی می اندازد و سارا همه را لایک می کند. اما مامان به جای اینکه سارا را دعوا کند مرا دعوا کرد که چرا خبر چینیِ خواهر بزرگ ترم را می کنم ...
کنگره :
PIR8335 /ی24د4 1395
شابک :
978-600-6723-84-6