نظر شما چیست؟
یکی بود یکی نبود یه روستای خوش آب و هوا بود.
مراد هر روز گوسفنداشونو برای چرا می برد به صحرا.
یه روز مراد دید که آسمون داره کم کم ابری میشه، برای همین هم گوسفندا رو جمع کرد تا زودتر از همیشه برگردن، اما این وسط یه گوسفند بود که هنوز می خواست بچره.
صفحات کتاب :
12
دیویی :
1393،گ285پ،590
کتابشناسی ملی :
3866234
شابک :
978-600-6723-41-9
سال نشر :
1393

کتاب های مشابه گوسفند شکمو