خرید
    • معرفی کتاب
    • مشخصات کتاب
    «جزیره، عراق و شامات» اگر چه هر یک مستقل اند و از قطعات ریزی تشکیل شده اند، امّا در نهایت سه تصویر بزرگ می سازند. سه تصویر که خود در مقایسه با تصویر عظیم و طرح کلی خلقت و انگیزه و حکمت آفریدگار برای بودن و زیستن بشر در عرصه ی خاک خیلی کوچک اند. این سه تصویر بزرگ در کنار هم و با هم برای زائری که با آگاهی و معرفت از این سرزمین ها می گذرد، تصویری عظیم تر می سازند. تصویری که ارتباط میان همه ی اجزا، همه ی تصاویر، همه ی جایگاه های اشخاص و اماکن را در نسبتی تنگاتنگ با هم معنی می کند.

    در اینجاست که نزد اهل معرفت، پرده از مشیت برداشته می شود. پرده از «وقت ها»، «ایام الله» و «تاریخ» به معنی حقیقی و اصلی کلمه. به آن می ماند که تماشاگری از ابتدا تا انتهای یک نمایش را دیده باشد. به آن می ماند که متن نمایشنامه را خوانده و در گفت و شنود نزدیک و دیداری نزدیک تر، شاهد شکل گیری است.

    خواننده در این اثر نمایش را می یابد امّا نه با قطعات منتظر، بی ارتباط و بریده، بلکه با یک کل واحد رو به روست. یا یک داستان بلند که باید فصل فصل آن را بخواند و تجربه کند تا از ابتدا و انتهای قصه و داستان آگاهی حاصل نماید.

    این داستان بلند که در سه صحنه ی فراخ «جزیره، عراق، شامات» خود را می نمایاند، پرده از قانونمندی سنت هایی لا یتغیر و جریان هایی معین بر می دارد، تا مسافر این دیار در آیینه ی آن خود را ببیند:

    نسبت خود را با آن ها دریابد؛
    جایگاه خود را بشناسد؛
    نقش خود را بشناسد؛
    از خود تهی شود؛
    پای بر صحنه بگذارد؛
    و به نقش آفرینی مشغول شود تا صحنه ی دیگری از این داستان بزرگ خلق شود...
    ***

    «بخت خاک» تنها یک سفرنامه نیست؛ بلکه حاصل تفکرات و تجربیات زائری است که به سه منطقه ی حجاز، عراق و سوریه زیارت کرده است و ارتباط این مناطق با یکدیگر را دریافته است. «اسماعیل شفیعی سروستانی» در این کتاب، به تک تک خاطرات سفرش از این اماکن مقدس پرداخته است و علاوه بر آن، دیده ها و شنیده های سفر را با هم در نظر گرفته و در نهایت، علت رفتن به عتبات را ذکر می کند.

    همچنان در گذرگاه این سفر، سری هم به تاریخ این مناطق می زند و از زندگی انسان هایی که زائر مزارشان شده است، سخن می گوید. بنابراین در این سیر و سفر، به نتیجه ای خاص می رسد و آن ارتباط خاص این مناطق با هم است که در انتهای کتاب مشخص می کند.
    اینکه:
    «ز کجا آمده ام، آمدنم بهر چه بود// به کجا می روم آخر؛ ننمایی وطنم»