0.0از 0
افسانه مینو
رایگان
خرید
- معرفی کتاب
- مشخصات کتاب
عصر یکی از روزها اشکان به ساحل دریا آمد و روی شن های نشست .
او هر وقت دلش می گرفت به آن جا می آمد تا آرام شود .
آن روز با پدرام مشاجره کرده بود ، به اطراف نگاهی انداخت.
او هر وقت دلش می گرفت به آن جا می آمد تا آرام شود .
آن روز با پدرام مشاجره کرده بود ، به اطراف نگاهی انداخت.