کتاب حاضر، اختلاط و آمیزهای است از شعر و نثر که از سخنان ارباب معرفت انتخاب شده؛ برای اهل ذوق و دوستداران عرفان که در 157 صفحه و 21 عنوان دربارة شعر، عرفان، تصوف، عقل، معرفت، سیر و سلوک آورده شده است. جذبه در «برقی از منزل لیلی که به جای پیشگفتار آمده است دربارة مجموعه حاضر آورده است: پس از ترجمة کتاب «مشارقالانوار» جای داشت که مطالبی در تفسیر و تبیین آن مینوشتم و یا در مقوله مربوط به این مسایل مقتضی نگارشی صورت میدادم؛ لذا با عدم صلاحیت و قلت بضاعت، این تقاضای درونی و بیرونی را جامة عمل پوشاندم که اکنون به عنوان شمیمی از گلزار معرفت پیش روی شماست. در پرده اسرار بحث است در حوزه عرفان و معرفت و پیشینه آن در ایران اسلامی که جذبه سرچشمه آن را ایران اسلامی میداند و عرفان را زادة سیر و سلوک ایرانیان بزرگ. وی برای این مدعا نثر و نظمی عرفانی را از پیر هرات، مولانا، حافظ، شیخ جام و محمود شبستری مثال میآورد و به لطیفههای نهانی از آن بزرگان میپردازد: اهل کام و ناز را در کوی رندان راه نیست/ رهروی باید، جهانسوزی، نه خامی بیغمی.» وی در لطیفههای نهانی، پس از تعریف از عرفان و تصوف، ظهور و پیدایش آن، به ریشههای تصوف و عرفان میپردازد و آن را پلهپله تا ملاقات خدا میداند. از مقامات تبتل تا فنا/ پلهپله تا ملاقات خدا» وی راه یافتن به این وادی را در سیر و سلوک میداند که ارباب معرفت در دشواری و صعوبت این وادی خونریز و نفسگیر را پیمودهاند. «قطع این مرحله بیهمرهی خضر مکن/ ظلمات است بترس از خطر گمراهی» اگر این موهبت، سالک را حاصل گردد در عالم سعادت است و نعمتی برتر از آن نیست! وی سپس از راهجویی در کمال به حرفی از هزاران میپردازد و به ظهور و پیدایش تصوف و عرفان و وجه تسمیه صوفی سخن میداند و میگوید از سخن بزرگان که «جانپرور است قصه ارباب معرفت/ رمزی برو بپرس و حدیثی بیا بگو» جذبه در حرفی از هزاران به ریشههای تصوف و عرفان در نزد ادیان کهن چون هندی و بودایی، ایرانیان کهن و اهل کتاب، یهود و مسیحیت میپردازد و آراء نوافلاطونیان را بررسی میکند، سپس پل میزند به عرفان اسلامی و با شعری از خواجه حافظ شیرازی و سخنی از عینالقضات این بحث را آغاز میکند «کرشمه تو شرابی به عاشقان پیمود/ که علم، بیخبر افتاد و عقل بیحس شد» «آفتاب الله نورالسمات و الارض، بیآیینه جمال محمد رسولالله دیدن، دیده را بسوزاند به واسطه آیینه، حقیقت، معرفت، عشق، فقر، غنا، فنا سخن میگوید و با سخنان بزرگان، آنان را کمال میبخشد و در پایان در حریم وصال از ابوسعید ابوالخیر دربارة زندگی حقیقی سخن را پایان میبرد و فصل کتاب را به زیبایی میبندد. «هرکس به نفسی زنده است، به مرگ بمیرد و هر که به اخلاص و صدق زنده است هرگز نمیرد؛ از سرایی به سرایی دیگر نقل کند.
کنگره :
PIR8114 /الف98ش8 1390
شابک دیجیتال :
978-600-03-2051-5