کتاب لبخندهای مستند pdf
امتیاز
5
/
5.0
نصب فراکتاب
مطالعه در کتابخوان
7,150
نظر شما چیست؟
این کتاب مجموعه ای از 60 قطعه نثر است که با حال و هوایی طنز آمیز نوشته شده است. نثرهای این کتاب مربوط به اتفاقات طنز آمیزی است که برای نویسنده افتاده است و پیش از این تعدادی از آنها را در اینترنت منتشر کرده است و وقتی دیده استقبال زیادی از آن ها شده، تصمیم گرفته است مجموعه کاملش را به صورت یک کتاب منتشر کند.
گزیده کتاب:
.... یکی از دوستان تماس گرفته و ابراز داشته که به تازگی یک مرغداری تأسیس کرده و قصد دارد یک بیت بالای ورودی آن بنویسد.
می گویم آخر مرغداری چه ربطی به شعر دارد مرد حسابی!
بالای در هر جایی که شعر نمی نویسند.
می گوید: می خواهم مرغداری من متفاوت باشد.
یک بیتی که حسابی بترکاند.
بعد از یکی دو روز این بیت را به شوخی برایش می فرستم که کلی هم خوشحال می شود:
نگاه چپ به نوامیس دیگران نکنید
حرمسرای خروس است مرغداری ما!
.... خانم محترمی برای اولین بار آمده بود انجمن ادبی.
نوبتش شد که شعر بخواند و دوستان در مورد شعرش اظهار نظر کنند.
شعری خواند که نه معنی داشت نه وزن.
فقط آخر هر مثلاً بیت آن کلماتی ردیف شده بود مثل دیوار، آچار، کفتار، مار، اصرار و امثالهم.
بعد از اینکه آن شعر پرت و پلا را خواند به او گفتم:
خانم محترم شعرتان نه معنا داشت نه وزن نه سر نه ته.
فقط قافیه داشت.
آن خانم با کمال خونسردی اظهار داشت:
آخه من خیلی قافیه دوس دارم!
از آن روز به بعد فهمیدم قافیه یک چیزی است مثل:
لواشک یا پف فیل یا چیپس یا فوق فوقش کشک!
گزیده کتاب:
.... یکی از دوستان تماس گرفته و ابراز داشته که به تازگی یک مرغداری تأسیس کرده و قصد دارد یک بیت بالای ورودی آن بنویسد.
می گویم آخر مرغداری چه ربطی به شعر دارد مرد حسابی!
بالای در هر جایی که شعر نمی نویسند.
می گوید: می خواهم مرغداری من متفاوت باشد.
یک بیتی که حسابی بترکاند.
بعد از یکی دو روز این بیت را به شوخی برایش می فرستم که کلی هم خوشحال می شود:
نگاه چپ به نوامیس دیگران نکنید
حرمسرای خروس است مرغداری ما!
.... خانم محترمی برای اولین بار آمده بود انجمن ادبی.
نوبتش شد که شعر بخواند و دوستان در مورد شعرش اظهار نظر کنند.
شعری خواند که نه معنی داشت نه وزن.
فقط آخر هر مثلاً بیت آن کلماتی ردیف شده بود مثل دیوار، آچار، کفتار، مار، اصرار و امثالهم.
بعد از اینکه آن شعر پرت و پلا را خواند به او گفتم:
خانم محترم شعرتان نه معنا داشت نه وزن نه سر نه ته.
فقط قافیه داشت.
آن خانم با کمال خونسردی اظهار داشت:
آخه من خیلی قافیه دوس دارم!
از آن روز به بعد فهمیدم قافیه یک چیزی است مثل:
لواشک یا پف فیل یا چیپس یا فوق فوقش کشک!
صفحات کتاب :
68
کتابشناسی ملی :
3800627
شابک :
978-600-03-0111-8
سال نشر :
1394
شابک دیجیتال :
978-600-03-2704-0
نظر دیگران
چاپیشو خوندم واقعا لذت بردم هم کوتاهه هم متنهاش قشنگو طنزه...