محمود منصوری پستچی بود اما به جبهه رفت و اسفند 1366 پس از زخمی شدن در عملیات والفجر 10، به اسارت عراقی ها درآمد.
قرار بود سال ها پیشتر خاطراتش مهمانِ خانه پستچی ها و مردم ایران شود؛ فرهاد شاهمرادیان در ایلام با او مصاحبه کرده، خسرو عباسی آن را در کرج به روی کاغذ آورده بود اما انتشار کتاب اتفاق نیفتاد تا اینکه کار اواسط 1393 به دستم رسید. برای ارائه تصویری شفاف از زندگی و آنچه بر او گذشته بود، باید با او به گفت و گو می نشستم تا اطلاعات بیشتری به دست آورم.
این نیاز باعث شد او یکبار دیگر به گذشته برگردد و در پاسخ به سؤال هایم، به رنج های سالیان نچندان دورش در پس سیم خاردارهای اردوگاه دشمن فکر کند. مرور خاطرات گذشته هرچند درد و داغ را تازه می کرد، اما او به صبوری روزها و ماه هایی که در اسارت پشت سر گذاشته بود، در چند دیدار روبه رویم نشست و نه از جنگ، که در مورد انسان های جنگ حرف زدیم؛ انسان هایی که شاید عادی و معمولی بودند اما در ماه ها و سال های سخت جنگ، آبدیده و بزرگ شدند.
شابک دیجیتال :
978-600-03-2695-1
کنگره :
DSR۱۶۲۹ /م۳آ۳ ۱۳۹۶
شابک :
978-600-03-0715-8