قبل از اعزام به اهواز، وقتی که شبهای اول ازدواجم با فهیم را می گذراندم،گاهی اوقات فهیم به شدت گریه می کرد؛ به قول من آلوچه آلوچه اشک می ریخت.به من می گفت:"توهم بالاخره گریه خواهی کرد." فکر می کردم فهیم هنوز مرا نشناخته و فکر می کند می توانم روزی برای خدا گریه کنم!امروز فهمیدم که فهیم خوب حدس زده بود...
کنگره :
DSR1629/ص13آ3 1387
کتابشناسی ملی :
م85-11124
شابک دیجیتال :
978-600-03-2040-9