اولش دو نور است و دو چهره با چشم هایی که از تعجب گشاده شده، پایین تختت ایستاده اند؛ و طنین صدایشان عشق است. آهنگ عشق با صدای که از رادیوی راننده ی تاکسی پخش می شود و تو آن پشت، با پستی بلندی های شهرف بالا و پایین می پری. و همه چیز بوی تازگی دارد و بوی زندگی می دهد و...