دختری به نام اسپرانزا که از زندگی فوق العاده مرفهی در کنار پاپا و مادرش برخوردار است، پس از مرگ پاپا به ناگاه در سراشیبی سقوط قرار می گیرد. او و مادرش باید خانه شان در مکزیک را رها کنند و برای گذران زندگی به کارگری در اردوگاه مکزیکی ها بروند؛ شرایط طاقت فرسایی که برای او بسیار بیگانه است. اسپرانزا پس از بیماری مادرش به دنبال راهی می گردد تا او و خود را از این تقدیر شوم نجات دهد.