ده دی 57 صدای تیراندازی از همه روزها بیشتر بود. خبر پشت خبر که تعداد شهدای آن روز خیلی زیاد است.
علی اکبر هنوز برنگشته بود. هرچه منتظر ماندیم فایده نداشت. با دوستش و عمویش رفتیم بیمارستان قائم. شهدا را برده بودند آنجا.
کارمند بیمارستان گفت:«کلی شهید آورده اند داخل مسجد. برق قطع است و باید با چراغ قوه بگردید.»
چراغ قوه را گرفتم و رفتم داخل ...
کنگره :
DSR۱۶۶۸ /ع۷۶۵الف۵ ۱۳۹۵
شابک :
978-600-370-114-4
نظر دیگران //= $contentName ?>
بسیار خوب...