بسیاری از مطالب این کتاب بر اساس سمینار یک ساله ای است که در آن دکتر لکان به مخاطبان بزرگتر و کمتر تخصصی تر از همیشه، که با کار او آشنایی زیادی نداشتند سخنرانی کرد. برای شنوندگانش در آن زمان، و برای خوانندگانش اکنون، او میخواست «انسجام خاصی را در مفاهیم عمدهای که روانکاوی بر آنها استوار است،» یعنی ناخودآگاه، تکرار، انتقال، و رانش وارد کند. در طول راه، او برای قرابت ساختاری بین روانکاوی و زبان بحث می کند، در مورد رابطه روانکاوی با دین بحث می کند و موضع خاص خود را در مورد موضوعاتی از جنسیت و مرگ گرفته تا از خودبیگانگی و سرکوب آشکار می کند.بخش دیگری از کتاب به روانکاوی فروید می پردازد و نحوه ی شکل گیری رانش های را از نوزادی در انسان توضیح می دهد.در مقدمه ی کتاب آمده است:"نوزاد بقول فروید درحالتی از عسرت و درماندگی بسرمیبرد و به تنهایی قادر به ارضاء نیازهای خود نبوده متّکی به توجّه و مراقبت ازسوی مادرست. عالم کودک عالمی است همواره دستخوش بی سامانی، عالمی که درآن سردی، گرسنگی، درد جسمانی و هرنیاز دیگری حالتی غیرمشخص و نامتمایز دارد. مادر باین بیسامانی ها شکل میدهد و نیازهای کودک را ازهم متمایز میسازد. تمایز و سامان بخشی مادر درپاسخ مناسبی است که به نیازهای کودک میدهد. اگر مادر قادر به درک صحیح این نیازها نباشد کودک همچنان دربیسامانی باقی خواهدماند.نکته اصلی اینستکه برای مادر نیاز نوزاد چیزی جز درخواست محبت نیست. بعبارت دیگر میل و تمنّای شخصی مادر نسبت به فرزند درذهن او حالتی واژگونه پیدا میکند: برای مادر این طفل است که با اظهار نیازهای خود میل و تمنّای خویش را باو ظاهر میسازد. مادر دراینجا مانند دستگاهی است فرستنده که پیام خود را از طریق کودک بطور معکوس دریافت میکند ( ژک لکان ) ."