باد یمانی
- الکترونیکی
- صوتی
- معرفی کتاب
- مشخصات کتاب
معرفی کتاب باد یمانی
کتاب «باد یمانی» شامل هشت داستان کوتاه با عنوان های «ماجرای درختان سیب»، «ماجرای رگ زدن»، «ماجرای پارچه ها»، «ماجرای شتر»، «ماجرای ابریشم»، «ماجرای اسب»، «ماجرای سکه ها» و «ماجرای به دنیا آمدن» است. کتاب «باد یمانی» مجموعه داستانهای کوتاهی درباره زندگی، کرامات و معجزات امام حسن عسکری(ع) است که به قلم محمدرضا عابدی شاهرودی نوشته و توسط بهنشر روانه بازار کتاب شده است.
در بخشی از کتاب باد یمانی می خوانیم
خادمِ خانه در را باز کرد و گفت:
سلام بر شما برادران، کمکی از من ساخته است؟
علی بن ابراهیم نگاهی به محمد انداخت و پاسخ داد:
سلام بر تو ای برادر، ما پدر و پسر از راه دوری آمده ایم، جهت زیارتِ ...
به دنبالِ کلامِ خوبی میگشت که محمد به جای او گفت:
« جهتِ زیارتِ امام »
علی بن ابراهیم لبخندی زد و ادامه داد:
« بله، جهتِ زیارت امام آمده ایم، اگر ممکن است ایشان را زیارت کنیم.»
*
خادمِ خانه راه را گشود و علی بن ابراهیم و محمد را به نزد امام راهنمایی کرد. همین که چشمِ علی بن ابراهیم و محمد به امام افتاد، رنگ از رخسارشان پرید و همه چیز را فراموش کردند. هیبت و صولتِ امامت، هر دو را به لرزه انداخته بود.
امام فرمودند: « ای علی بن ابراهیم، چرا تا به حال به نزد ما نیامده بودی »
علی بن ابراهیم درحالیکه نمیتوانست از امام نگاه بگیرد، پاسخ داد: « قربانِتان گردم، نمیخواستم با این وضع به خدمت شما آیم.»
آنگاه اشارهای به محمد کرد و ادامه داد:
« قربانِتان گردم، این جوان هم » کمی فکر کرد تا صفتِ مناسبی برای محمد بیابد.
« بله، این جوانِ نحیف هم غلامِ شما بنده زاده است »
هیچکدام نتوانستند نزد امام کلامی از تقاضایشان را مطرح کنند. شرمِ حضور در نزد امام، آنان را بازداشت از اینکه چیزی بگویند. دَرِ خانه امام باز شد و علی بن ابراهیم و محمد، قدم به بیرون گذاشتند. هر دو در فکر فرو رفته بودند که حالا باید چکار کنند. این همه راه را آمده بودند و حالا هم باید دستِ خالی باز میگشتند. خادمِ خانه که ایشان را همراهی میکرد، لبخندی زد و گفت: « ای علی بن ابراهیم، غم به خود راه نده.»