امتیاز
5 / 0.0
نصب فراکتاب
مطالعه در کتابخوان
70,000
نظر شما چیست؟
هوا سرد است. دهکده یخ زده و برفی.

من با بیگانه ای از پله های مارپیچ مانندی که انتهایش پیدا نیست، بالا می روم.

تا چشم سویی دارد سفید است و سرما استخوانم را می سوزاند. تاریک است ولی شاید هنوز شب نشده، نورهای قرمز و نارنجی از نزدیک و دور گمراهم می کنند.

دست او را در دست گرفته می فشارم. شاید از دستم بگریزد. موسیقی مبهمی از دور می نوازد.

با صدایی گرم و پرطنین می پرسد: - ضمیرت را با چه رنگی جان می دهی؟ - نارنجی آتشین. پله ها را نمی شمارم و ادامه می دهم. کورسوی نوری به چشم می آید.


ولی باز انتهای پله ها پنهان است. دست او را در دست می فشارم. ناگهان انتهای پله های مارپیچ آشکار می شود. دستم را باز می کنم. دست او در دستم نیست. هیچ کس نیست ...
صفحات کتاب :
79
کنگره :
‏‫PIR8131‭‬ ‭/ب887‏‫‬‭‬‮‭گ4 1387
دیویی :
‏‫‬‭‬‮‭8‮فا‬8/862
کتابشناسی ملی :
1184012
شابک :
9789642837946
سال نشر :
1387

کتاب های مشابه گذر از خواب های سیاه و سفید