... آن چه از نظر خواهید گذراند یک پژوهش جداگانه نیست:
هم چون مقدمه ای است بر رساله ی «تراژدی در عصر سیاسی یونانیان»... این رساله تبیین کننده ی سیاسی بودن و ضرورت مندانه زیستن است و می خواهد به این مسأله بپردازد که:
وقتی انسان در ساحتِ انسانیِ زندگی باشد، یعنی وقتی که انسان بودنِ انسان تنها به دل و روده و چیزهای از این دست دایر نباشد، بلکه یک چیزی به نام ضرورتِ زیستی محرک او در زندگی باشد، آن وقت ناخودآگاه تبدیل به یک موجود سیاسی می شود...
حالا ما می خواهیم... نشان دهیم که سیاست جز در معنای «درافتادگیِ» با قدرت برای دفاع از حریم «حریت» و «آزادی» انسان معنای دیگری ندارد، و سیاست همان نشانه ی بنیادین زنده بودنِ یک فرهنگ و سلحشوریِ روح بشری است که از برای رهیدگیِ انسان از یوغ بندگی و اختگی و یا رسیدن به همان «آزاده جانیِ» نیچه با قدرت در می افتد...
این رساله فی الواقع در ساحت وجودیِ ماجرا متعلق به بنده نیست؛ بنده تنها در قد و قواره های یک بهانه و یک دریچه ای هستم از برای بیان گریِ تجربه ی یک نسلی از انسان های این مملکت که آمده اند و رفته اند: تا آیند گان بدانند که در سرزمین بلاخیز ایران هم بودند مردمی که دلیرانه از جان خود گذشتند و مردانه به استقبال مرگ رفتند...
کنگره :
PN1892/س7ت21389