امتیاز
5 / 0.0
نصب فراکتاب
مطالعه در کتابخوان
4,500

نظر دیگران

نظر شما چیست؟
گاهی وقت ها داستان توسط آدم بی وجدانی برای شما تعریف می شود که از دیدن وحشت و ترس در چشم شنونده اش لذت می برد و سرگرم می شود. و کابوس هایی برای شما ایجاد می کند که آن را باور می کنید تا جایی که شب ها در تخت خوابتان دراز می کشید و به سقف اتاق تان زل می زنید و از ترس خوابتان نمی برد. گاه این اتفاقات چنان پشت سرهم و بی وقفه رخ می دهد که دوست دارید کتاب را ببندید و فرار کنید. توصیه ی من به شما این است که بیشتر از این ادامه ندهید و قید این کتاب را بزنید.

آن چه در رمان کلکسیونر چشم می خوانید کم و بیش پیرو همین قاعده نانوشته است، قاعده ای که می گوید کارآگاه یا شخصیت خوب داستان به رغم این که در خدمت نیروِ پلیس است اما خودش هم دچار لغزش می شود ولی در نهایت یک پلیس است، کسی که برای صیانت از معیارهای انسانی حاضر است هر کاری بکند.

این داستانِ مردی است که اشک هاش مثل قطرات خون از چشمانش جاری می شود. داستان مردی که جسم آدم ها را چنان فشار می دهد که گوشت بدنشان له می شود، درحالی که دقایقی قبل نفس می کشیدند، عاشق بودند و زندگی می کردند. این داستان نه فیلم، نه افسانه و نه کتاب است، بلکه سرنوشت است. سرنوشت زندگی من.

مردی که در اوج شکنجه هاش به این می اندیشد که این شروع تازه ای است برای قتل های دیگر. این مرد من هستم.
صفحات کتاب :
423
کنگره :
PT2677 /ی2‏‫‬‭ک8 1393
دیویی :
833/914
کتابشناسی ملی :
2692957
شابک :
978-600-6955-05-6
سال نشر :
1393

کتاب های مشابه کلکسیونر چشم