کتاب رمان ۱۹۸۴ (نوزده هشتاد و چهار) یکی از شاهکارهای مسلم ادبیات جهان می باشد که تأثیر زیادی در فرهنگ عامه و رسانه ای جهان گذاشته است.
کتاب 1984 رمانی است که هیچگاه کهنه نمی شود و داستان آن برای ابد تازه جلوه می کند و هر کسی گمان می کند که کتاب برای عصر او نوشته شده است. با کتاب رمان ۱۹۸۴ (نوزده هشتاد و چهار)، اصطلاحاتی مانند برادر بزرگ به واژه های روزمره مردم و مطبوعات تبدیل شدند. کتاب 1984 تا به حال به بیش از ۶۵ زبان مختلف برگردان شده است و میلیون ها نسخه از آن به فروش رسیده است و در نتیجه آن، جورج اورول به جایگاه ممتازی در ادبیات جهان رسید.
جورج اورول در کتاب رمان ۱۹۸۴ (نوزده - هشتاد و چهار)، می خواهد با فراگیری چگونگیِ عمل کردنِ پروپاگاندا و مراقبت، خوانندگانش بتوانند آزادیِ بیش تری از عُرف های کوچکِ بوگندویی به دست بیاورند که امروزه با روحیه ی ما ستیزه جو است. جورج اورول با دو شاهکار جاودانش کتاب مزرعه حیوانات و کتاب رمان ۱۹۸۴ (نوزده - هشتاد و چهار)، وجدانِ بیدارِ نسل خود و نسل های بعد است. بسیاری از نویسندگان معاصر برای دفاع از آرمان های شان مدام به نام وی اشاره می کنند و او را سرمشقی برای چگونه اندیشیدن و چگونه نوشتن می دانند.
دنیای حیرت انگیز کتاب 1984 از سه کشور بزرگ غول آسا و مقتدر و بی رحم تشکیل شده است که دائما در جنگ هستند. ساکنین این سه کشور که بیش از طاقت خود به کار کشیده می شوند و هرگز غذای کافی به دست نمی آورند، تبدیل به آدم های ماشینی بی مغزی شده و در محیطی گرفتار گشته اند که در آن عشق به موجب فرمان دولت ممنوع شده و تنفر علیرغم میل خود شخص، برانگیخته می شود و تلویزیون دو سره زندگی خصوصی را تبدیل به یک جنایت قابل مجازات ساخته است. جورج اورول (George Orwell) نویسنده کتاب رمان ۱۹۸۴ (نوزده - هشتاد و چهار)، قبل از نوشتن این کتاب نیز، با نوشتن دو کتاب دیگر به نام «روزهای برمه» و «مزرعه حیوانات» شهرت فراوانی در کشورهای انگلیسی زبان و بعد در سراسر جهان به دست آورد. ولی کتاب رمان ۱۹۸۴، ناگهان او را به عنوان یک استاد مسلم، به جهان معرفی کرد.
زیرا وی در این کتاب یک قدرت تخیل حیرت آور را با یک رسم و شیوه قوی و پر مغز داستان نویسی در هم آمیخته و یک اثر کم نظیر به وجود آورده است. «کتاب برجسته عصر» لقبی است که مطبوعات مؤثر انگلیس، پس از انتشار کتاب رمان ۱۹۸۴، به آن دادند، معذلک اثر دیگر جورج اورول به نام «آس و پاس در پاریس و لندن» نیز یک اثر ادبی قوی شناخته شده است. بعد از شهرتی که کتاب «قلعه حیوانات» برای «اورول» به ارمغان آورد، این رمان که در سال 1949 نگاشته شده اما وقایع داخل آن در سال «1984» به وقوع پیوسته و در واقع «جورج اورول» به پیش بینی 35 سال بعد پرداخته است، شاهکار وی به شمار آمده و با برگردان به بیش از ۶۵ زبان مختلف و فروش میلیون ها نسخه، همواره جزء ده رمان برتر قرن بیستم شناخته شده و طبق نظرخواهی از خوانندگان مجلۀ تایم به عنوان برترین رمان در طول تاریخ انتخاب شده است.
داستان این اثر را می توان تا حدود زیادی به شرایط حاکم بر تمام جوامع تحت سلطۀ حکومت های استبدادی تعمیم داد؛ بدین معنی که تازگی ابدی این اثر و عدم کهنه گی آن باعث شده تا هر کسی گمان کند که کتاب برای عصر او نوشته شده و بتواند از هر صفحه ی کتاب چندین مصداق برای زندگی امروزی اش پیدا کند.
وینستون اسمیت شخصیتِ اولِ داستان روزی در اقدامی قانونشکنانه خارج از دیدرسِ دستگاههایی به نام تلهاسکرین (دستگاهی که مانند دوربین تمام اعمال افراد را تحت نظر دارد)، دفترچهای قدیمی میخرد و در آن شروع به نوشتنِ اندیشههای خود میکند و چندین بار جملهٔ مرگ بر برادر بزرگ را بر روی کاغذ مینویسد.
اسمیت از کودکیِ خود به آغازِ جنگ و به پدربزرگ، پدر، مادر و خواهرش اشاره میکند و به این موضوع اشاره میکند که پدرش پس از مدتی ناپدید شدهاست و او، مادر و خواهرش تنها ماندهاند. در نهایت وی، خانوادهاش را با ناپدید شدنِ مادرش از دست میدهد و با خواهرش به پرورشگاه سپرده میشوند و دیگر هرگز خواهرش را نمیبیند.
در ادامهٔ داستان وینستُن، اسمیت با جولیا، دختر مو سیاهی از اعضای حزب آشنا میشود. وینستون در ابتدا فکر میکند که این دختر که عضو انجمنِ جوانانِ ضدسکس است، جاسوس بوده و او را زیرنظر دارد، اما روزی دختر کاغذی را به وینستون میرساند که در آن نوشته شده: دوستت دارم. با وجود اینکه بر اساس قوانین حزب، عشقوعاشقی ممنوع بوده و سرکوب میشود، این دو مخفیانه به خارج از شهر میروند و پس از آشنایی در مییابند که هر دو عقایدِ مشترکی مبنی بر اینکه حزب واقعیات را جعل میکند و گذشته را نیز بهطور مداوم از طریق دستکاری در اسناد به دلخواه خود تغییر میدهد، دارند. آن دو به رغم اعتقاد به بینتیجه بودنِ مبارزه -دستِ کم برای زمان حال- تصمیم به مقابله با حزب میگیرند. به این امید که آیندگان بتوانند خود را از زیر نفوذ حزب و نظام توتالیتریِ حاکم بر جامعه برهانند. در عین حال آنها آگاهند که پایانی جز مرگ در انتظارشان نیست. آنها شایعاتی مبنی بر وجودِ «انجمن برادری» که بر ضد حزب و به صورت زیرزمینی فعالیت میکند، شنیدهاند.
پس از چندی با اُبراین، که به گمانشان عضو انجمنِ برادری است، آشنا میشوند و به عضویتِ انجمن درمیآیند. او به آنها وعدهٔ کمک برای عضویت در انجمن برادری میدهد ولی در حقیقت، مأمور حزب برای مبارزه با جرایم فکری است. اسمیت در روزنوشت هایش اشاره میکند که حسی ویژه نسبت به اُبراین دارد و در رؤیایی شنیده که اُبراین گفتهاست: «در جایی که تاریکی درآن راهی ندارد، با یکدیگر ملاقات خواهیم کرد.» اُبراین نیز پس از دستگیریِ اسمیت به همین مسئله اشاره کرده و به وی میگوید که وی را خواهد رهاند.
وینستون اسمیت یک روز به همراه جولیا دستگیر میشود. اسمیت تحت نظارتِ اُبراین، انواع و اقسام شکنجه جسمی و روحی را تجربه میکند تا به این باور برسد که به جز آنچه حزب میگوید هیچ چیز درست نیست.
اریک بلر با نام مستعار جورج اورول در ۲۵ ژوئن ۱۹۰۳ در شهر موتهاری، استان بیهار در راج بریتانیا زاده شد. زمانی که اریک یک ساله بود، مادرش او و خواهر بزرگترش را به انگلستان برد. اریک با مادر و خواهرانِ خود بزرگ میشد و جز یک دیدارِ کوتاه در میانهٔ سالِ ۱۹۰۷، پدرِ خود ریچارد بلر را تا سال ۱۹۱۲ ندید. دفتر خاطراتِ مادرش از سالِ ۱۹۰۵ توصیفِ دورانی پر جُنبوجوش از فعالیتهای اجتماعی و علایقِ هنری است. در سن پنج سالگی، اریک به یک دِیرمدرسه که یک صومعه کاتولیک بود و خواهرش مارجوری نیز حضور داشت، فرستاده شد. در سپتامبر ۱۹۱۱ اریک به مدرسهٔ سنت سیپریان رسید. او برای پنج سال در آن مدرسه بود و تنها برای تعطیلات مدرسه به خانه بازمیگشت. جورج اورول، از اکتبر ۱۹۲۲ تا دسامبر ۱۹۲۷ میلادی، در پلیس سلطنتی هند در برمه خدمت میکرد. در آن دوران، برمه، استانی در هند بود زندگی در محیطی طبقاتی در هند و انگلیس باعثِ نگاهِ ویژهٔ او به پدیدهٔ فقر شد؛ موضوعی که مهمترین عنصرِ رمانها و نوشتارهای او را تشکیل میدهد.
اورول نیز مانند بسیاری از نویسندگان و روشنفکران اروپایی همعصر خود، در دهه ۱۹۳۰ به اسپانیا رفت تا علیه ارتش فاشیست ژنرال فرانکو بجنگد. او در این جنگ مجروح شد و هرگز کاملاً بهبود نیافت و همین جراحت در نهایت به مرگ او انجامید. اورول کتاب درود بر کاتالونیا را بر اساس دیدههای خود در اسپانیا نوشت.
هفت ماه پس از چاپ کتاب رمان ۱۹۸۴، اورول در بیستم ژانویه ۱۹۵۰ در اثر بیماری سل درگذشت؛ و قبر او در کلیسای آل سنت، ساتون کورتننی در آکسفوردشر در بریتانیا قرار دارد.
بیشتر شهرت او وابسته به دو رمان پادآرمانشهریاش کتاب قلعه حیوانات و کتاب رمان ۱۹۸۴ است که تحت کنترل درآمدن زندگی و حتی افکار مردم را در جهان آینده توصیف میکند. در واقع هر دو کتاب قلعه حیوانات و هزار و نهصد و هشتاد و چهار دارای یک محتوا و بهویژه در نقدِ مدلِ حکومتی استالینیستی بلوک شرق است و تنها فرم دو کتاب متفاوت است. کتابِ نخست، غیرمستقیمتر و کتاب دوم که چهار سال پس از آغاز جنگ سرد چاپ شد، صریحتر سیستمهای تمامیتخواه را به نقد میکشد.
روزهای برمه (۱۹۳۴)، دختر کشیش (۱۹۳۵)، به آسپیدیستراها رسیدگی کن (پول و دیگر هیچ) (۱۹۳۶)، هوای تازه (گریز) (۱۹۳۹)، قلعه حیوانات (۱۹۴۵)، رمان ۱۹۸۴ (هزار و نهصد و هشتاد و چهار) (۱۹۴۹)،آس و پاسها در پاریس و لندن (۱۹۳۳)، جاده بهسوی اسکله ویگان (۱۹۳۷)، درود بر کاتالونیا (۱۹۳۸)
وینستون پرسید: «اسمت چیست؟» «جولیا. من اسم تو را میدانم. وینستون. وینستون اسمیت.» «از کجا اسم مرا میدانی؟» «عزیزم، فکر میکنم در مورد پیداکردن بعضی اطلاعات من از تو زرنگترم. بگو ببینم قبل از اینکه یادداشت را به تو بدهم، راجع به من چه فکر میکردی؟» وینستون هیچ علاقهای نداشت به او دروغ بگوید، حتی فکر میکرد گفتن حقیقت بهترین راه نشاندادن علاقهاش به دختر است، پس گفت: «از تو متنفر بودم. راستش دلم میخواست بهت دستدرازی کنم و بعد تو را بکشم. دو هفته پیش جدا میخواستم با سنگ بزنم توی سرت.
آخر همهاش فکر میکردم تو از آدمهای پلیس اندیشه باشی.» دختر از سر شوق خندهیی کرد؛ پیدا بود این تعبیر را نشانهی مهارت خود در پنهانکاری میداند. «پلیس اندیشه، جدا؟ واقعا اینطور فکر میکردی؟» «خب، شاید هم دقیقا نه، ولی از ظاهرت... خب جوان و سرحال و سرزنده هستی... فکر میکردم شاید...» «فکر میکردی عضو خوبی برای حزب هستم؟ یک عضور بیشیلهپیله در گفتار و رفتار؛ اهل شعار، رژه، پرچم، مسابقه و پیاده روی دسته جمعی و از اینجور چیزها؟ با خودت فکر میکردی که من اگر کوچکترین بهانه ای پیدا کنم، تو را به پلیس اندیشه معرفی میکنم تا تو را سربهنیست کنند؟» «یکجورهایی بله.
میدانی که خیلی از دخترهای جوان همینطورند.» دختر کمربند سرخ انجمن جوانان ضد سکس را از کمر باز می کرد و آن را روی یکی از شاخه ها پرتاب کند و گفت: «همهاش به خاطر این لعنتی است!» بعد گویی با لمس کمرش چیزی را به یاد آورد. از توی جیب یونیفرماش تکهای شکلات کوچک بیرون آورد. آن را به دو نیم کرد و نیمی از آن را به وینستون داد. وینستون از بوی شکلات، حتی قبل از آنکه آن را بچشد، متوجه شد که این یک شکلات معمولی نیست. قهوه یی تیره و براق بود و در یک زرورق نقره ای پیچیده شده بود.
شکلات های معمولی به رنگ قهوهایِ بدریختی بود که بهراحتی میتوان گفت مزهشان شبیه دودهیی است که از آتشزدن زبالهها بلند میشود. اما پیشترها شکلاتهای دیگری شبیه آنچه دختر به او داده بود را چشیده بود. نخستین لحظه که بوی آن به مشاماش خورد، او را به یاد خاطرهای انداخت که جزییاتاش را به یاد نمیآورد، ولی آزاردهنده بود.
نسخه الکترنیک این کتاب را در نرم افزار فراکتاب دانلود نمایید.
مشخصات رمان 1984 در جدول زیر آورده شده است:
مشخصات | |
ناشر: | شورآفرین |
نویسنده: | جورج اورول |
مترجم: | سیروس نورآبادی و محسن موحدیزاده |
تعداد صفحه: | 353 |
موضوع: | رمان خارجی |
قالب: | الکترونیک و چاپی با تخفیف |
نظر دیگران //= $contentName ?>
کتابها و فونتها خوب هستند کتابهای رایگان رو حتما بیشتر کنید...
عالیه...