بسیاری فقط شاعرند و به کندی هم می اندیشند و اصولأ شاعر بودن آنان نیروی خود را از همین کندی اندیشیدن شان تأمین می کند.
اما کسانی هم هستند که بیشتر می اندیشند و گاهی هم به شعر روی می آورند و هانا آرنت بی تردید یکی از آنان است.
همو که این گزاره ی گاستون باشلار را با شعرهایش نقض کرده است؛ "مگر هرگز توانسته اند و شده است که با اندیشه، شعر بگویند؟"
چرا که هانا آرنت اندیش ورزی بود که توانست و شد که هم خوب بیندیشد و هم شعر خوب بگوید، یعنی بی آن که داعیه شاعری داشته باشد، شاعر گران قدری باشد...
واقع نگرانه-راز نگرانه، راز نگرانه-واقع نگرانه،
جز اینْ نه شود که بشود:
زین روست دانش ات شرمناک،
شرمناکی ات هستْ بیداری ات.