هر انسانی استعدادهایی دارد که می تواند با شناختن درست آن قدم در راهی بگذارد که هم خودش را به جایگاه مناسب برساند و هم خیر و برکتی به جامعه و دیگران برساند. در عصر اطلاعات و ارتباطات کامپیوتری، رسیدن به ثروت و درآمدهای میلیونی و میلیاردی بسیار آسانتر از گذشته است. هر روز افرادی در گوشه و کنار این جهان پیدا میشوند که با اصولی خیلی ساده در زمانی اندک به درآمدهای نجومی میرسند و نام و آوازهای در جهان از خود ایجاد میکنند.
کتاب درآمد میلیون دلاری برای همه، اثر مایک کالینز و با ترجمه خلیل رضـوی و علیرضا محمدی؛ راه و روش کشف ایده و فکری که بتواند شما را به درآمد میلیاردی برساند را ارائه میدهد و روش شناسایی استعداها و توانمندیهای خودتان و روش به بار نشاندن این استعداد و نشان دادن آن به دیگران و کسب درآمد از این راه را به تدریج و به ترتیب خواهید دید و در این مسیر از تجربیات و سخنان افرادی که چنین راههایی را طی کردهاند آشنا خواهید شد تا بتوانید به مشکلات غلبه کنید و از موانع احتمالی آگاه شوید و برای آنها برنامهریزی نمایید.
فصل 2: بزرگ فکر کنید، کوچک شروع کنید
یکی از مهمترین خصوصیات این کتاب، آموزش کسب درآمد از طریق چیزهایی است که دوست دارید و کافی است گامهای کوچکی در طول زمان بردارید. به جای این که پسانداز دوران بازنشستگی را از حسابتان بردارید و یک رستوران باز کنید و یا یک کسب و کار بزرگ و تمام وقت راه بیندازید، شما باید کوچک شروع کنید و اجازه دهید که بازار به شما بگوید که چگونه حرکت کنید و به تدریج که فرصتها خودشان را آشکار میکنند میتوانید مقدار سرمایه و وقت اختصاصی به کسب وکارتان را افزایش دهید.
در این صورت شما به راحتی پذیرای تغییراتی خواهید بود که فکر میکردید منجر به بهتر شدن کسب و کار میشود، در مقابل چیزهایی که واقعاً میتواند منجر به بهتر شدن شود؛ و چیزهایی که شما فکر میکردید میخواهید، در مقابل چیزهایی که شما واقعاً از انجام آنها لذت میبرید. برای مثال من زمانی شرکت اسباب بازی «کید گالاکسی» را تاسیس کردم که تازه شرکت پیلیزنت (Pleasant) را ترک کرده بودم.
این شرکت یکی از بزرگترین و موفقترین شرکتها در زمینه تولید عروسک برای دخترهاست. من میخواستم بر اساس چیزهایی که در این شرکت یاد گرفته بودم چیز مشابهی از نظر کیفیت و قیمت را برای پسرها درست کنم. در نتیجه من و تیم همکارانم به این نتیجه رسیدیم که ماشینهای چوبی بزرگ مانند کامیون، تانک و ماشین آتشنشانی و... درست کنیم. بعد از این که چند نمونه تهیه کردیم تعدادی پسر بچه آوردیم تا در حین بازی با اسباب بازیها از آنها عکس گرفته شود، ولی بچهها هیچ علاقهای به چیزهایی که ما ساخته بودیم نشان ندادند و عکسها هم خسته کننده بود. بعد از آن تیم ما جمع شد تا حرکت بعدی را برنامهریزی کنیم. هنوز آمادگی نداشتیم که ایده اسباب بازیهای چوبی را کنار بگذاریم، در نتیجه این ایده به ذهن ما رسید که مقداری پلاستیک و شخصیتهای عروسکی که تغییر شکل میدادند به خط تولید اضافه کردیم.