کتاب ما فقط شوق پایان داریم رمانی در سبک فانتزی - رئالیسم اثر علی دشتیانی است. وی کتاب خودش را اینطور معرفی می کند.
ما فقط شوق پایان داریم روایت گر دسیسه ها، پرتگاه ها، سقوط از صخره ها، گیر کردن در مرداب ها، جنگیدن انسان ها برای زنده ماندن است. در تحولی غم انگیز که دنیا متلاشی میشود ماجراهایی در پیش روی شخصیت های داستانی است که نیمه دوم کتاب را به افسانه شوق پایان تقسیم میکند.
انگار دنیا قفسی شده که تله هایی برای گیر انداختن، مین هایی برای منفجر شدن، و حتی بازی ناباورانه برای نابودی کامل انسان ساخته. هیچ شوخیای در کار نیست و آخر و عاقبت افراد گرفتاری در آن است. برگشت سعید به ایران همراه با موج ها و نفس های آخر کروناست که بازی جدیدی برای دنیای ویروس ها آغاز میشود و بالعکس شوق پایان دنیا ...
نشسته بودم روی کاناپه روبهروی کولر و از خنکا لذت می بردم. مثل کودکان خردسال پا به زمین میکوفت و پیش آمد:
- بلند شو دیگه باید راه بیفتیم، خیلی زمان نداریم.
- چه عجلهای! برو یکم استراحت کن.
- وقت نمیشه، پاشو دیگه!
به سر چمدانم رفتم؛ شلوار لی و تیشرت بنفش گلگلی را پوشیدم، با هم زدیم بیرون. جایی برای رفتن نداشتیم. غرغرهای راننده هم نتیجهای نداشت و سرگردان خیابان ها را طی میکرد. بدون توجه به صادق: بریم باغ تیوولی.
به چشمانم زل زده بود: کجا هست؟
- شنیدم جای خوش منظرهایه، بریم اون اطراف کافه هم هست، یک چیزی می خوریم.
- تابه حال دانمارک اومدی؟