پستچی نامه را به سامی می دهد و خارج می شود. سامی بی اعتنا به نامه در نی لبک می دمد. نقره در لباس سفید و تور عروس و به دنبالش مادربزرگ وارد می شوند. عموبابا هم با قدم هایی آرام وارد می شود و به صدای نی لبک گوش می دهد. مادر بزرگ قرآن کوچکی را باز می کند و با صدایی آرام می خواند. مادر که صورت او را در زیر تور عروس نمی بینیم شرم زده و آرام است ...
کنگره :
PIR8184 /ر8625پ86 1391