یه کارت دعوت انداخته بودم جلوش. ولی فکرشم نمیکردم بیاد. نه، قضیه این بود که من... من نشونیشو گم کرده بودم. [مکث] بله. تو ادمونتون جنوبی. میدونی بعد از اون شب باهام چیکار کردن؟ خُردم کردن. خُرد خُردم کردن.
قبلاً ترتیب همه چیو داده بودن. حساب همه چی¬یو کرده بودن. کنسرت بعدی¬ام بود. یه جای دیگه. زمستون بود. رفته بودم واسه اجرا. وقتی رسیدم، دیدم درِ سالنو بستهان. کرکرهها رو هم کشیده بودن پایین. حتی نگهبانم نبود. در رو هم قفل کرده بودن.
[عینکش را برمیدارد و مشغول پاک کردن آن با ژاکت پیژامهاش میشود] سرم کلاه گذاشته ان. یه کلاه حسابی. دلم میخواد بدونم کی مسئول این کار بوده. [با لحنی تلخ] باشه جک، باشه. منم میتونم رشوه ...
کنگره :
1385 ج988ب/PR
کتابشناسی ملی :
36387-85م