در این مقاله به معرفی مختصر و نقد کتاب خاتون و قوماندان میپردازیم، قدم اول برشی از متن کتاب را با هم میخوانیم.
برشی از متن کتاب خاتون و قوماندان
دل دل می کرد چیزی بگوید. ساکت نشستم و منتظر ماندم تا حرفش را بزند. – دعا کن. دارم پیگیری می کنم بروم سوریه. اندیشیدم حتماً هوای زیارت به سرش زده؛ اما سوریه که شلوغ شده. گفتم: «سوریه؟ چه خوب! من هم می آیم. تا حالا زیارت سوریه نرفتم». سری تکان داد و گفت: «نه! نمی شود. جای زن ها نیست. فعلاً هماهنگی می کنیم با بچه ها. هنوز چیزی معلوم نیست؛ اما تکلیف است که بروم. بدون شرط و شروط. بدون توقع».فهمیدم سفر زیارتی نیست؛ اما خودم را نباختم.
خیلی عادی سؤال کردم: «کیا هستند در سوریه؟ قرار است چه کار کنید؟» قرار است با حزب الله لبنان ادغام شویم، با هماهنگی سپاه قدس ایران. نگفت به کسی نگویم، اما می دانستم نباید به کسی بگویم. برایم روشن شد که این تلفن ها و چتها برای آمادگی جنگ و جهاد است. داشت یکی یکی هم رزمان گذشته را دور هم جمع میکرد. جمع کردنشان کار دشواری بود. هر کدام به گوشهای از ایران و جهان بودند.
تقریظ رهبری بر کتاب خاتون و قوماندان
بسمه تعالی
ـ سلام خدا بر شهید عزیز، علیرضا توسّلی، مجاهد مخلصِ فداکار و بر همسر پرگذشت و صبور و فرزانهی او خانم امّ البنین.
حوادث مربوط به مهاجران افغان را که در این کتاب آمده است از هیچ منبع دیگری که به این اندازه بتوان به آن اطمینان داشت دریافت نکردهام. برخی از آنها جداً تاثرانگیز است، ولی از سوی دیگر، حرکت جهادی فاطمیون افتخاری برای آنها و همهی افغانها است.
دی ۱۴۰۱
ـ نوشتهی صفحهی مقابل بسیار زیبا و اثرگذار است.
متن مورد اشاره رهبری در کتاب خاتون و قوماندان
بسم رب الشهدا
بعد از تو خیلیها آمدند و رفتند تا کتاب زندگی تو را بنویسند … نشد … نتوانستند … آرزویم این بود قبل از آنکه قصه زندگیمان از زبان من روایت شود داستان قهرمانی تو روایت میشد. شرمندهام علیرضا نشد.
این کتاب، حاصل ساعتها گفتوگو و نشست و برخاست من با دوست خوبم نویسنده توانمند خانم مریم قربانزاده است و امیدوارم افتخاری برای آیندگان و برگ زرینی از غیرت و شجاعت فاطمیون در تاریخ پر فراز و نشیب شیعیان باشد.
خیلی چیزها را نگفتم … نه در حوصله خواننده بود و نه در توان من. از ما بپذیر …
سالهای بعد از تو سخت میگذرد و همه دلخوشی من سه یادگاری است که برایم به امانت گذاشتی. همراهمان باش.
صبح پیروزی نزدیک است و آخرین جنگ دنیا را مهدی موعود(عج) تمام خواهد کرد. به امید دیدار دوباره تو علم انتظار را بالا گرفتهایم.
دعایمان کن … ابوحامدم.
پنج سال بعد از تو
9/12/98
ام البنین حسینی
تفقد رهبر انقلاب بر کتاب خاتون و قوماندان
قربانزاده در خصوص توجه رهبری به کتاب ایشان گفته است: معتقدم یک کتاب خودش باید خودش را پیش ببرد، خود باید دیده و خوانده شود. اینکه بخواهم از نظرات بزرگان انقلاب برای دیده شدن کار خودم استفاده کنم، پسندیده نمیدانم. ما باید خودمان و نوشتههایمان خرج انقلاب اسلامی شویم، نه اینکه انقلاب را خرج خودمان کنیم، اما مسرت و شادمانیام را نمیتوانم با دوستانم شریک نشوم.
از دفتر حضرت آقا تماس گرفتند و پیام انگیزهبخش و شادی آفرینشان را به حقیر رساندند: حضرت آقا فرمودند سلام ایشان را به شما برسانیم و پیامشان را بگوییم: «از خواندن کتاب خاتون و قوماندان لذت بردم. چه کار خوبی کردید که این حوادث را ثبت کردید برایتان دعا کردم و میکنم»
شهید علیرضا توسلی و ابوحامد
علیرضا توسلی معروف به ابوحامد ۱ مهر ۱۳۴۱ در افغانستان به دنیا آمد. در واقع او فرمانده و بنیانگذار لشکر فاطمیون بود و توانست دلسوختگان و عاشقان ولایت را برای دفاع از حریم و حرمت حضرت زینب(س) و همچنین اسلام، دور هم جمع کند. او تمام زندگیاش را رزمنده بود و در جبههها جنگید. با شروع جنگ ایران و عراق به کردستان رفته و بیش از یک سال در آن منطقه حضور داشت.
وقتی جنگ ایران و عراق به پایان رسید، برای جنگ با ارتش شوروی به افغانستان رفت و دوباره در سال ۷۴، زمانی که نیروهای طالبان در افغانستان روی کار آمده بودند، برای دفاع از وطن عزیزش به جنگ با طالبان رفت و یکی از فرماندهان لشکر محمد رسول الله افغانستان بود. در میان همه دلاوریهایش، نیمه گمشده اش را پیدا کرده و با وی _ام البنین_ ازدواج کرد. این ازدواج یک پسر به نام حامد و دو دختر برای آنها به ارمغان آورد.
وقتی داعش ظهور پیدا کرد و بحران سوریه و بعد هم عراق آغاز شد، او در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ماه ۱۳۹۲ راهی سوریه شد و یک سال بعد، مصادف با 9 اسفند 1393 در شهر درعا شهید شد و آرامگاه او در مشهد است.
خاتون و قوماندان
کتاب خاتون و قوماندان روایت زندگی ام البنین حسینی همسر شهید علیرضا توسلی معروف به ابوحامد است که اولین فرمانده لشکر فاطمیون بوده است.
لشکر فاطمیون
لشکر فاطمیون متشکل از رزمنده ها و جان نثاران اهل بیت برادرانی از دیار افغانستان میباشد و بنیان و شاکله آن با همت شهید علیرضا توسلی و دوستانش بنا نهاده شد.
مریم قربان زاده
مریم قربان زاده نویسنده کتاب خاتون و قوماندان متولد سال 1359 در شهر فردوس است. مریم قربان زاده دارای مدرک کارشناسی ارشد تاریخ تشیع از دانشگاه پیام نور مشهد است. او هم اکنون ساکن مشهد است و با اینکه میگوید نویسندگی شغلش نیست، علاوه بر کتاب خاتون و قوماندان آثار موفقی هم چون دریادل و شهربانو را نیز در کارنامه خود دارد. تا کنون 12 کتاب از مریم قربان زاده در فراکتاب منتشر شده است.
نقد خاتون و قوماندان
کتاب تنها شامل خاطرات زندگی مشترک، دغدغهها و دلتنگیهای یک همسر شهید نیست، بلکه از چند ویژگی ارزنده برخوردار است که آن را از سایر کتابهای با همین سبک و سیاق، متمایز ساخته است؛ اول آنکه، نویسنده داستان زندگی خاتون و قوماندان را با چنان گیرایی و جذابیتی قلم زده است که زمین گذاشتن کتاب و وقفه در مطالعه آن بهراحتی برای خواننده ممکن نیست. خواننده در لابهلای صفحات کتاب، خود را در فضای یک زندگی گرم و دلنشین، ساده، صمیمی و درعینحال مجاهدانه تصور میکند. این برش از متن کتاب خاتون و قوماندان گویای مطلب است: «ستون خانه شد جای ثابت علیرضا. همیشه همانجا مینشست و لم میداد و پیاله تخمه را بهسرعت برق تبدیل به تلی از پوست میکرد.
اجازه میداد بچهها از سرو کولش بالا بروند و دور ستون چرخ بزنند و بدوند و از لابهلای دستوپا و سر بچهها اخباری ببیند یا فوتبالی تماشا کند و من از داخل آشپزخانه این صحنه نادر را ببینم. تصویری که هرچند ماه یکبار در زندگی من به نمایش درمیآمد و با تمام وجودم حس میکردم یک خانوادهایم: یک پدر لمیده، بچههای پر سروصدا، تلویزیون روشن، کاسه تخمه و من هم دستم به آرد و خمیر که برای شام «بولانی» سرخکنم و گرمگرم سر سفره بگذارم. علیرضا چه بود و چه نبود، ستون خانهمان بود».