دسته‌بندی‌ها:
آموزشی اخبار و رویدادهای حوزه کتاب بررسی و نقد کتاب خلاصه کتاب عمومی مسابقات و چالش های کتابخوانی معرفی انتشارات معرفی کتاب معرفی نویسندگان و مترجمان
مجله فراکتاب
پیش فرض

خلاصه کتاب درگاه این خانه بوسیدنی است

شهریور 1402 . فراکتاب

نویسنده کتاب درگاه این خانه بوسیدنی است، خانم زینب عرفانیان است که در این اثر یک روایت کم نظیر و جذاب از بانو “فروغ منهی” مادر شهیدان داوود، رسول و علیرضا خالقی ‌پور را نقل کرده است.

 

خلاصه کتاب درگاه این خانه بوسیدنی است

خانم منهی در این کتاب تمام جزئیات مربوط به چگونگی اعزام و شهادت سه جگر گوشه اش می گوید. از اینکه این سه برادر چگونه گوی سبقت را در شهادت از یکدیگر می ربودند و در عین حال نگران تنهایی پدر و مادرشان هم بودند و به هم توصیه می کردند، تو بمان تا مادر تنها نماند. خداوند که گلچین روزگار است ابتدا شهید داود خالقی‌پور که متولد۱۳۴۴ است را به سال۱۳۶۲ طی عملیات‌خیبر در جزیره‌مجنون به فیض شهادت می رساند و برای خود می برد سپس دو برادر دیگر این خانواده نیز رسول و علیرضا متولدین۱۳۴۶ و ۱۳۵۰ بودند را به طور همزمان در سال ۱۳۶۷ در منطقه شلمچه، عملیات پاسگاه‌ زید در آغوش یکدیگر آسمانی می کند.

25 تخفیف

درگاه این خانه بوسیدنی است

نویسنده کتاب درگاه این خانه بوسیدنی است، خانم زینب عرفانیان است که در این اثر یک روایت کم نظیر و جذاب از بانو "فروغ منهی" مادر شهیدان داوود، رسول و عل...
زینب عرفانیان
نویسنده
اعظم کیانی
گوینده
پیش نمایش و خرید
پیش نمایش و خرید

معرفی کتاب درگاه این خانه بوسیدنی است

کتاب درگاه این خانه بوسیدنی ‌است خاطرات یک مادر شهید مردآفرین است که فرزندانش را به بزرگ کرد و زمانی که قد کشیدند و برای خود مردی شدند، به شهادت رسیدند. فرزندانی که خود هرکدام یک دنیا خاطره و کتابند. کتابی سرشار از روایت ‌های بارانی و آسمانی. روایت ‌های ناب مادرانه.

درگاه این خانه بوسیدنی است

برشی از متن کتاب درگاه این خانه بوسیدنی است

دیگر مطمئن شدم چه به روزم آمده. خبری که چهل روز منتظر شنیدنش بودم، حالا داشت خفه ام می کرد. تنم از باد سرد پاییز سوزن سوزن می شد. در را بستم و داخل آمدم. خانه مان به نظرم خیلی خلوت آمد؛ سرد و خسته. سکوت مثل یک مار سیاه رویش چنبره زده بود. خودم را از پله ها بالا کشیدم. داغ خبر دلم را می چزاند. آرام نداشتم. دهانم خشک و تلخ شده بود. دوستم، خانم آقایی مهمانم بود. مبهوت نگاهم می کرد تا حرفی بزنم. زهرا و عزیز هم چشم به دهان من دوخته بودند. دلم نیامد چیزی بگویم. نمی توانستم بنشینم. دراز کشیدم. انگار روی فرشی از میخ بودم. همۀ سلول هایم درد می کرد. می لرزیدم. داشتم از درون متلاشی می شدم. خانم آقایی بالای سرم نشست: چرا این طوری می شی؟ بلند شدم نشستم. حالم بدتر شد. سرم روی تنم سنگینی می کرد. دوباره دراز کشیدم. آن لحظه فکر کردم جان دادن هم همین قدر سخت است. خانم آقایی از وضع من به گریه افتاد. دوست نداشتم مهمانم ناراحت باشد:  چرا گریه می کنی؟ اشک هایش پشت هم می ریخت: به حال تو. چرا اینجوری می کنی؟…

برشی دیگر از متن کتاب درگاه این خانه بوسیدنی است

روی تابوت علی را باز کردم. در بهشت باز شد. ته‌تغاری شهدایم. چقدر آرام خوابیده بود. دیگر سرفه نمی‌کرد. چهل روز زیر آفتاب ماندن، از صورت سرخ و سفیدش چیزی باقی نگذاشته بود. دلم چشم‌هایش را می‌خواست. کاش بازشان می‌کرد و قربان‌صدقه‌اش می‌رفتم.
روی صورتش دست کشیدم. خال‌های دو طرف دهانش. جلوی آینه که می‌ایستاد، با غصه می‌پرسید: «پس کی ریش درمیارم که خال‌هام رو بپوشونه؟» آخر هم عمر مثل گلش به ریش درآوردن قد نداد. صدایش زدم:
علیرضا! علی!
دوست داشتم جواب بدهد:
علی جان! تو پسر قشنگ من بودی.
بغض گلویم را چنگ انداخت: همه می‌گفتن: علی چقدر خوشگله.
دست روی صورت آفتاب‌سوخته‌اش گذاشتم:
الانم همینه مادر جان! از همیشه قشنگ‌تری.
سرم را کنار گوشش بردم:
علی جان! اون دنیا مامان رو یادت نره‌ها. حلالم کن.

وصیت نامه شهید رسول خالقی پور متن درگاه این خانه بوسیدنی است

کتاب صوتی درگاه این خانه بوسیدنی است

کتاب دیجیتال و صوتی درگاه این خانه بوسیدنی است، در فراکتاب موجود می باشد. شما میتوانید با نصب نرم افزار فراکتاب سپس با صرف هزینه اندک آن را دانلود و در کتابخوان فراکتاب بشنوید و بخوانید.
برای آگاهی از قیمت کتاب درگاه این خانه بوسیدنی است، بصورت نسخه چاپی می توانید به سایت و یا نرم افزار فراکتاب مراجعه کرده و با تخفیف آن را سفارش دهید و از خواندن آن لذت ببرید.

فروغ منهی

فروغ منهی راوی کتاب درگاه این خانه بوسیدنی است، از سالهای بعد شهادت پسرانش چنین می گوید: «من و حاجی، من و آن خانۀ غریبه در نازی آباد. خانه ای که حالا هر کجای دنیا هم بروم، آرامشش را ندارد. تنها که باشم، می روم عکس های بچه ها را دانه به دانه می بینم. یک آلبوم کوچک داشتم که گلچین عکس هایشان در آن بود. گل سر سبدش هم عکس جنازه هایشان. زیر عکس های دیگر پنهانشان کرده بودم. مثل یک راز بزرگ. رازی که به هر کسی نشانش نمی دادم. آن آلبوم گم شد. آن قدر اتفاقی که حتی یادم نیست کجا و چطور؟ نمی دانم حکمتش چه بود؛ ولی اگر سند این خانۀ پر خاطره را گم می کردم، کمتر ناراحت می شدم. تماشای عکس ها که تمام می شود، می روم سراغ وصیت نامه هایشان. می خوانم، روی چشم می گذارم و می بویم. نامه هایشان را ورق می زنم. دستخط هایشان را می بوسم. هنوز هم با بچه هایم زندگی می کنم. شبی نیست که با یادشان نخوابم. به این خانه رفت و آمد دارند. با هم حرف می زنیم، می خندیم، گریه می کنیم.

برای علیرضا لالایی می خوانم. مشکلات زندگی را به داوود می سپارم تا حلش کند. رسول هنوز هم شوخ است و سر به سرم می گذارد …»

معرفی نویسنده کتاب درگاه این خانه بوسیدنی است

زینب عرفانیان متولد 17 شهریور 63 در شهر تهران و دارای مدرک کارشناسی ارشد تاریخ اسلام است.

فراکتاب
فراکتاب
دیدگاه شما چیست؟
شما اولین نفری باشید که درباره این مطلب نظر می دهید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *