داستان کتاب کوری از پشت یک چراغ قرمز آغاز میشود. جایی که یک راننده با وجود سبز شدن چراغ حرکت نمیکند. او اولین نفر است که کور شده است. رفته رفته تمام افرادی که به نوعی با او در ارتباط بودهاند و همچنین تمام اشخاصی که بیماران یک چشمپزشک خاص در شهر هستند به این کوری دچار میشوند و به این شکل کوری در سراسر کشور گسترش مییابد. پس از آن دولت که با این وضع احساس خطر میکند همه افرادی که به این بیماری دچار شدهاند را به قرنطینه میبرد و آنها باید در فضایی کابوسوار به زندگی ادامه دهند و … . در این مقاله قصد داریم بهترین ترجمه کتاب کوری را معرفی کنیم.
خلاصه کتاب کوری
در یک پادآرمانشهر خیالی، کوری فراگیر شده و هالهای سفید مقابل چشمان افراد ظاهر میشود. هیچ دلیل منطقی و پزشکی هم برای این رخداد وجود ندارد. مردم دیگر قادر نیستند نیازهایشان را برآورده کنند و جامعه دچار آشفتگی و بی قانونی میشود.
داستان کتاب کوری از پشت یک چراغ قرمز آغاز میشود. جایی که یک راننده با وجود سبز شدن چراغ حرکت نمیکند. او اولین نفر است که کور شده است. رفته رفته تمام افرادی که به نوعی با او در ارتباط بودهاند و همچنین تمام اشخاصی که بیماران یک چشمپزشک خاص در شهر هستند به این کوری دچار میشوند و به این شکل کوری در سراسر کشور گسترش مییابد. پس از آن دولت که با این وضع احساس خطر میکند همه افرادی که به این بیماری دچار شدهاند را به قرنطینه میبرد و آنها باید در فضایی کابوسوار به زندگی ادامه دهند و…
کوری یک اثر تمثیلی است. کتابی که حرفهای مهمی برای گفتن دارد؛ اما ژوزه ساراماگو این حرفها را در کلافی از کلمات عجیب و غریب و سبک ادبی خاصی نمیپیچد. به نظر میرسد قصد او از نوشتن این کتاب بازگو کردن دغدغههایش برای عامه مردم بوده است؛ و قرار نیست همه به فلسفه و حتی ادبیات علاقه جدی داشته باشند؛ برای همین داستان، آن هم نه در سبکهای خاص -مثل رئالیسم جادویی- که مورد پسند همه نیست، بهترین فرمت نوشتن و ارائه این دغدغهها است. از روی این رمان در سال 2008 یک اقتباس سینمایی نیز ساخته شد ولی نتوانست به اثری درخور تبدیل شود.
کتاب آنقدر خوب و درست نوشته شده که ممکن است هر خوانندهای در مورد بینایی خودش نیز شک کند. یک اثر هولناک که تا مدتها خوانندهاش را رها نمیکند.
این رمان نوشته ژوزه ساراماگو نویسنده پرتغالی برنده جایزه نوبل است که در سال 1995 به چاپ رسید.
بهترین ترجمه کتاب کوری
جای تعجب نیست که از کتابی با شهرت و محبوبیت کوری ترجمههای متعددی در بازار موجود باشد. مثل تمام رمانها و کتب مهم تاریخ ادبیات، انتشاراتهای زیادی دست به ترجمه رمان کوری زدهاند که در اینجا به چند نمونه از آنها اشاره میکنیم:
اسدالله امرایی؛ نشر مروارید
مینو مشیری؛نشر علم
رضا زارع؛ نشر الینا، نشر پر
مهدی غبرایی؛ نشر مرکز
و…
اما همانطور که در بالا اشاره کردیم سبک نگارش خاص ساراماگو و استفاده حداقلی او از علائم سجاوندی و همچنین سبک اثری مثل کوری، کار ترجمه را بسیار سخت میکند برای همین مترجم باید تسلط و تجربه بالایی در امر ترجمه داشته باشد.
کتاب کوری توسط ناشران و مترجمان زیادی در ایران روانه بازار شده و انتخاب بهترین ترجمه، هم موضوع مهمی است و هم اگر آشنایی زیادی با مترجمان نداشته باشید کار سختی است.
در ادامه مقاله سه ترجمه خوب مورد تایید اهالی فن و همچنین خوانندگان را معرفی میکنیم؛ که با قطعیت میتوان گفت سه عنوان معرفی شده از بهترین ترجمههای موجود این اثر در بازار اند.
کتاب کوری ترجمه کیومرث پارسای
کیومرث پارسای متولد ۱۳۲۵ و نویسنده و مترجم در رشته زبان های خارجی گرایش ترجمه تحصیل کرده است وی به زبان های انگلیسی، فرانسوی و اسپانیایی تسلط دارد. نسخه الکترونیک این کتاب در فراکتاب منتشر شده است و میتوانید آن را در نرم افزار دانلود بفرمایید.
قبل از خرید کتاب میتوانید آن را در نرم افزار رایگان مرور بفرمایید و با فضای ترجمه کیومرث پارسای آشنا شوید.
کوری
کتاب کوری ترجمه اسدالله امرایی
آقای امرایی از مترجمان قدیمی و پرکار به شمار میروند که فعالیتشان در زمینه نویسندگی را با کار مطبوعاتی شروع کرده اند. ایشان از سال 1360 با مطبوعات همکاری دارند.
ترجمه ایشان که برگردان اثر از زبان انگلیسی است یکی از بهترین ترجمههای بازار است که توسط نشر مرکز وارد بازار شده است.
کتاب کوری ترجمه مینو مشیری
خانم مشیری تحصیلات متوسطه را در انگلستان گذرانده اند و پس از آن موفق به اخد مدرک فوق لیسانس زبان و ادبیات فرانسه و فوق لیسانس زبان و ادبیات انگلیسی از دانشگاه اکستر شدند.
ایشان علاوه به کار ترجمه، منتقد سینما و طنز نویس نیز هستند.
ترجمه ایشان از این رمان تنها ترجمه موجود از زبان اصلی یعنی زبان پرتغالی به فارسی است.
کتاب کوری ترجمه مهدی غبرائی
آقای غبرائی کار ترجمه را از سال 1360 آغاز کردند ایشان از پیشکسوتان این عرصه محسوب میشوند و برای انتخاب آثار وسواس زیادی به خرج میدهند.
ترجمه ایشان نیز برگردان از زبان واسطه، یعنی انگلیسی به فارسی است.
جملاتی از کتاب کوری
«هرگز نمیشود رفتار آدمها را پیشبینی کرد، باید صبر کرد، باید زمان بگذرد، زمان است که بر ما حکومت میکند، زمان است که در آن سر میز حریف قمار ماست و همه برگهای برنده را در دست دارد.»
«چشم تنها جای بدن است که شاید هنوز روحی در آن باقی باشد.»
«اگر نمیتوانیم مانند انسان زندگی کنیم، حداقل سعی کنیم مثل حیوانات زندگی نکنیم.»
«مسئله این است که عمر همه ما قبل از آنچه انتظار داریم به پایان خواهد رسید، هر چند انسان خودش را به آب و آتش بزند.»
«کوری دقیقآ همین است، زندگی در دنیایی که فاقد امید است.»
«راست گفتهاند که کورترین آدمها کسانی هستند که نمیخواهند ببینند.»
در بخشی از کتاب میخوانیم:
عابرانی که در انتظار روشن شدن چراغ عبور، کنار خطکشی جمع شده بودند، راننده اتومبیل را دیدند که از پشت شیشه دست تکان میدهد. اتومبیلهای پشتسر، بیوقفه بوق میزدند. تعدادی از رانندگان از اتومبیل خود پیاده شدند تا اتومبیل از کارافتاده را به کناری بکشند و راه را بگشایند. خشمگین، مشت بر شیشه میکوبیدند. راننده اتومبیل، سر به طرف آنها برگرداند، نخست به یکسو و سپس به سوی دیگر نگریست. از حرکت لبان او به نظر میرسید عبارتی را با فریاد تکرار میکند. این عبارت، نه از یک واژه، که از سه واژه تشکیل میشد. فردی در را گشود و همه شنیدند که راننده گفت: «من کور شدهام.»
کسی این سخن را باور نکرد. با یک نگاه آشکار بود که چشمان مرد کاملا سالم و عنبیه آن صاف و شفاف است. سفیدی مردمک چشم او همچون چینی بود. چشمان بیرونزده، صورت چروکیده و ابروان تابدار مرد نشان میداد که بسیار نگران است. با حرکتی سریع، مشتهای گرهکرده خود را در مقابل چشم آورد شاید بتواند آخرین تصویری را که پیش از آن رویداد دیده است، در ذهن نگه دارد. چراغ چهارراه قرمز شد. مردم به راننده کمک کردند از اتومبیل پیاده شود. مرد نومیدانه تکرار کرد: «من کور شدهام. من کور شدهام.»
درباره ژوزه ساراماگو
ژوزه ساراماگو در دهکدهای نزدیک لیسبون پایتخت پرتغال زاده شد. او کشاورز زادهای است که از کودکی فقر را تجربه کرده و به قول خودش، اگر پدربزگش به جای این که خوک چرانی فقیر باشد زمین داری پر مال و منال میبود او هرگز چنین نمیشد.
در برهههایی از زندگی فقر آنچنان در زندگی او و خانوادهاش رخنه کرده بود که آنها مجبور بودند برای غذا، دار و ندرشان را گرو بگذارند.
او تحصیلات دبیرستان را نیمه کاره رها میکند و به مشاغلی مثل: آهنگری، کارگری روزمزد و مکانیکی میپرداخت؛ اما علاقهاش به ادبیات و مطالعه همیشه با او بود و علی رغم آن که پول کافی برای خرید کتاب در اختیار نداشت به کتابخانهها برای امانت گرفتن کتاب سر میزد.
یکی از امضاهای خاص آثار او اصرارش بر استفاده حداقلی از علائم سجاوندی است. در آثار او نقطه در کمترین تعداد ممکن به کار رفته؛ جملات داستانهایش بسیار طولانی است، که گاهی در آنها زمان نیز تغییر میکند.
او از میان علائم نگارشی تنها از نقطه و ویرگول استفاده میکند. از علامت سوال، گیومه و … به هیچ عنوان استفاده نمیکند و گفتگوهای شخصیتها را پشت سر هم مینویسد و مشخص نمیکند کدام دیالوگ مربوط به کدام کاراکتر است.
بسیاری از منتقدان او را در ردیف نویسندگان سبک رئالیسم جادویی میدانند و آثارش را با نویسندگان مشهور این سبک در اسپانیا و آمریکای لاتین مثل گابریل گارسیا مارکز مقایسه میکنند؛ اما خودش اعتقاد دارد که دنبالهروی ادبیات و داستان نویسی کلاسیک است و تاثیرپذیریاش را بیشتر از گوگول و سروانتس میداند.
کتاب بینایی
کتاب بینایی، در حقیقت ماجرای دیگری ست برای ساکنان شهری که رمان “کوری” در آن اتفاق افتاده بود. رمان کوری هجویه ای بر ضد حکومت های به ظاهر دموکرات اما از ته دل مستبد و دیکتاتور تمام است.
ژوزه ساراماگو، داستان را از یک روز بارانی در یک حوزه ی اخذ رأی شهری شروع می کند. در همان شهری که واقعه ی کوری رخ داده بود، بار دیگر شخصیت ها ظاهر می شوند و رمان بینایی با متن زیر آغاز می گردد:
بعدازظهر است و هنوز هیچ کس برای دادن رأی به حوزه نیامده است. مسئولین حوزہ بانگرانی افراد خانوادہ خود را به حوزہ فرا می خوانند، اما گویا کسی قصد رأی دادن ندارد، اما به ناگاه حوزه شلوغ میشود. مردم مصمم و شتابان به حوزه ی رأی گیری می آیند و رأی خود را به صندوق می ریزند. فردای آن روز شمارش آرا آغاز می گردد. نتیجه باورنکردنی است. بیشتر مردم رأی سفید به داخل صندوق ریختهاند.